Thursday, December 29, 2011

جایی که ولی امر مسلمانان جهان و رهبر فرزانه انقلاب و قطب عالم امکان با فضاحت هر چه تمامتر حرفش را پس می گیرد و باصطلاح ... !

آنچه قبلاً از نگاه خامنه ای "بیداری اسلامی" نام گرفته بود و ادامه انقلاب اسلامی ایران در کشورهای عربی بود ، اینک جای خود را به حرکت های مردمی داده است و خیلی هم اشکال ندارد که مردم آن کشورها حکومت اسلامی نخواهند و از این حرفها ! و اینچنین است که رهبر معظم انقلاب اسلامی ، ولی امر مسلمین کهکشان راه شیری و نایب برحق امام زمان و قطب عالم امکان و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی ایران کاسه ... را تا انتها سر می کشد . براستی دیدنی است چنین صحنه هایی که در این روزگار ما اتفاق می افتد ! دیکتاتورهای منطقه با هر عنوان و در هر لباسی که باشند گریزی از این سرنوشت ندارند که مدام باید حرفهایشان را عوض کنند و به آرامی از مواضعشان عقب نشینی کنند تا جایی که عقب عقب توی گودال نیستی و نابودی ( همان زباله دان تاریخ خودمان ) بیفتند . خامنه ای کارش به جایی رسیده که حتا دیگر خودش هم حرفهای خودش را قبول ندارد

Wednesday, December 21, 2011

آقای محمد رهبر! خیلی ها از فامیلی شما دل خوشی ندارند. لقب جد اعلای شما چه بوده است ؟

در پاسخ به مقاله غیر لازم آقای محمد رهبر در وبسایت وزین روزآنلاین تحت عنوان "شاهزاده، سوار بر اسب سفید" اشاره به رضا پهلوی، که طی آن استدلال فرموده بودند که چون بخش عظیمی! از مردم ایران و مخالفین جمهوری اسلامی از نام فامیلی ایشان ( پهلوی ) دل خوشی ندارند بهتر است برای نشان دادن حسن نیت خود و ثابت کردن این امر که بدنبال برگرداندن تاج و تخت نیست ( نفرموده بودند چه جوری ) نام فامیلی خود را به "سوادکوهی" که لقب پدر بزرگ ایشان در هشتاد - نود سال قبل بوده است برگردانند تا همه مشکلات مملکت حل شود و اسباب رفع نگرانی دوستان! فراهم آید ... اگر چه نوشتار ایشان حرف و حدیث زیاد دارد و باید بزودی پاسخی درخور و با همان ادبیات ایشان نگارش و ارائه شود ولی علی ایحال من هم از جناب "رهبر" خواهشی دارم و پرسشی : آقای محمد رهبرعزیز ! خیلی ها چون من از نام فامیلی شما دل خوشی نداریم. لقب جد اعلای شما چه بوده است ؟

Tuesday, December 20, 2011

عکس خمینی را روی 100 دلاری آمریکایی هم بزنید، تبدیل به پهن می شود دیگر وای به حال ریال بدبخت !

کمی بیش از ربع قرن پیش اسکناس هزار تومانی ما یکی از ارزشمند ترین اوراق جهان بود ! این اسکناس معادل 140 دلار آمریکا بود و به همین دلیل بود که وقتی زائرین حج به مکه می رفتند مواجه می شدند با سیل خریداران هزار تومانی ایرانی آن هم به قیمتی حدود 1100 تومان ... اینها را گفتم تا یادآور شود همین اسکناس الآن ارزشی معادل 65 سنت آمریکایی دارد و به حول و قوه الهی و با تلاش شبانه روزی برادران محترم دارد با سرعت به مقصد نهایی اش یعنی همانا رقمی معادل 25 سنت ( دلار چهار هزار تومان ) پیش می رود! تیتر مطلب را دوباره نمی خواهم تکرار کنم اما واقعیت آن است که ارزش پول ملی هر کشوری به فاکتورهای زیاد بستگی دارد که یکی از آنها پشتوانه پول است. مؤلفه هایی نظیر ثبات سیاسی و اقتصادی، امنیت داخلی و خارجی، شفافیت در اقتصاد و میزان فساد در نزد مسئولان و سرمایه گذاری های خارجی و ... همه و همه به نوبه خود می توانند بر روی ارزش پول یک کشور اثرگذار باشند. تا جایی که مربوط به ایران می شود، از وقتی که عکس خمینی بر روی پول ملی کشور ما چاپ شد، تبدیل شد به یکی از فلک زده ترین و بی ارزش ترین پول های موجود در دنیا آنهم در کشوری که متأسفانه دارای منابع عظیم نفتی و گازی و معدنی و سرمایه های خداداد است. خلاصه اینکه : ممکن است عکس روی اسکناس بر ارزش آن نیفزاید اما می تواند ارزش آن را معادل پهن کند

Sunday, December 18, 2011

دلار هفت تومن کجا و 1400 تومن کجا ؟ Pehenization ریال با موفقیت در حال انجام است

سی وسه سال از انقلاب اسلامی می گذرد . ارزش ریال در مقابل دلار آمریکا یک دویستم شده است ! دست مریزاد جمهوری اسلامی ! در واقع یه چیزی تو مایه های پهن . همین

Sunday, December 11, 2011

آقای جمهوری اسلامی! نشوندن هواپیمای بدون سرنشین پیشکش، لطف کنید سرنشین داراش رو سالم بنشونین زمین

خودش رو کشت جمهوری اسلامی بسکه قیافه گرفت که یک هواپیمای بدون سرنشین رو سالم نشونده زمین

Saturday, December 10, 2011

پوتین دیگر پوتین نیست ... حالا او چکمه پلاستیکی سوراخی بیش نیست

مردم روسیه به خیابان آمدند و پشم پوتین را ریختند ... او دیگر پوتین نیست ! او دیگر یک چکمه پلاستیکی سوراخ بیش نیست ... خوشحالم که دارد خیلی خوش به حال جمهوری اسلامی و دوستان ( کارتون یوگی و دوستان یادتونه ؟ منظورم سوریه و حزب الله و حماس است ) می شود ! خیلی خوشحالم . تازه این اول داستان است، امسال از این فیلم ها زیاد داریم ... منتظر می مانیم

Thursday, December 1, 2011

آقای خامنه ای! راه سومی وجود ندارد، حال که نتوانستید انگلستان را وادار به عقب نشینی کنید، بیایید و بگویید که ... خوردید

آقای خامنه ای ، 
ترفندتان کار نکرد ! چرا که هیچ کس در دنیا آنقدر خر و نفهم نیست که نداند این جماعتی که به اسم دانشجو و بسیجی ، مغول وار به سفارت انگلستان حمله کردند ، کسی نیستند جز مزدوران و اراذل و اوباش شما! همه می دانند که این نوع حرکت های وحشیانه تنها و تنها به اشاره شما و بیت شما قابل انجام است ، این را وزیر امور خارجه انگلستان هم گوشزد کرد . می دانم چرا دست به این اقدام زدید : فکر کردید که این داستان " ولی امر مسلمین جهان" و " رهبر فرزانه مسلمانان" و این لاطائلات واقعیت دارد و خواستید به خیال خودتان گوش انگلیس را بکشید با این امید که آنها نیز مانند مردم بیچاره و بیدفاع ایران به هزار دلیل مصلحت آمیز و معیشت و ... عقب نشینی کنند و شما بتوانید دوباره بیایید و بگویید که بفرما : دیدید یک تشر زدیم همه عقب کشیدند ! نشد  آنگونه که شما می خواستید و انتظار داشتید و برنامه ریزی کرده بودید. خوب! خودتان هم می دانید که راه سومی وجود ندارد ، یا آنها باید از عملکردشان اظهار ندامت می کردند و باصطلاح " دست را جا می رفتند"  که نرفتند ، یا شما باید رسمن اعلام کنید که اشتباه کردید چرا که دنیا آنقدرها هم که شما فکر می کنید شهر هرت نیست و مملکت صاحب دارد . 
آقای خامنه ای ، می دانم آدم ترسویی هستید و هرگز جرأت ندارید بیایید وبه اشتباهتان اعتراف کنید ... اما بدانید تنها راه باقی مانده در پیش پای شما چیزی نیست جز اینکه بیایید و اعلام کنید که ... خوردید که دستور دادید مشتی اراذل و اوباش ساندیس خود به سفارت یک کشور خارجی ( خاک یک کشور خارجی ) حمله کنند و منافع یک کشور را بازیچه دست شما سازند . همین

آقای خامنه ای ! داستان "اره" که یادت نرفته ؟

آقا ، عجب مملکت پر آشوبی داریم ، حسابی خر تو خر شده و هیشکی به هیشکی نیست ، یکی می ریزه سفارت اشغال می کنه و اون یکی می مونه که از این یکی که هم اسم دانشجو روش گذاشتن هم اسم نیروی مردمی خودجوش ، دفاع کنه یا بزنه تو سرش ! رهبر مملکت هم که اصلاً زشته کوتاه بیاد ، تازه همین آخری ها گفته بود که صد و چند تا ( چند تاش رو خودش هم یادش نبود ) سند داره که می تونه همه دنیا رو بریزه به هم و خلاصه آشوب بپا کنه ... نوچه هاش هم  که همه موندن حیرون که بالاخره باید از این کار حمایت کنن یا اینکه بریزن همه رو قلع و قمع کنن ! انگار جدی جدی تو این مملکت سگ صاحابشو نمی شناسه ! خلاصه اینکه این بساط شیر تو شیر من رو دوباره یاد اون داستان معروف "اره" اندداخت که یک بار دیگه هم واسه خامنه ای نوشته بودم : اره تا وسطاش رفته به یه جاییشون ... نه می تونن درش بیارن نه می تونن بدن بره تو! حالا این شده حکایت جمهوری اسلامی

Tuesday, November 29, 2011

در نظام اسلامی موشکها صدای آبگرمکن می دهند و آبگرمکن ها صدای موشک

اگر یادتان باشد چندی پیش در جریان یک مانور موشکی ، یکی از موشکها به فس فس افتاد و رژیم را مجبور کرد که دست به دامن فوتو شاپ شود ، دیروز هم که به سلامتی یک آبگرمکن ( بقول استاندار ) در شهر اصفهان منفجر شد و ماشالله هزار ماشالله صدای انفجارش از کیلومترها آنطرف تر شنیده شد . ظاهراً در نظام اسلامی موشکها صدای آبگرمکن می دهند و آبگرمکن ها صدای موشک

Thursday, November 24, 2011

آی مردم ! حواستان باشد : نظام می خواهد از امثال جوانفکر امامزاده بسازد برای انتخابات . او مشاور شفیق کوتوله سیاسی خودمان است هنوز

حادثه چند روز پیش روزنامه ایران ( همان روزنامه ای که در آستانه انتخابات سال 88 با تیتر بزرگ نوشت موسوی دروغ می گوید ) و شایعه بازداشت و سپس آزادی و اینک اخبار مربوط به سکته قلبی جوانفکر ، شاید یک تصادف باشد اما چیزی که در این میان نباید از نظر دور بداریم این است که رژیم قصد دارد برای انتخابات مجلس از جنایتکاران وابسته به خودش امامزاده هایی بسازد که بتواند مردم را فریب داده و به پای صندوق های انتخابات بکشاند . بر ماست که بطور روزمره بر این تلاش رژیم نور بیندازیم و نگذاریم این توطئه کثیف به سرانجام برسد . همین

اعتراض شدید فروشگاهها و بیمارستانهای لندن به دولت انگلستان : در صورت قطع روابط بیشتر مشتری هایمان را از دست می دهیم

تصویب طرح دو فوریتی کاهش روابط جمهوری اسلامی با کشور انگلستان موج جدیدی از نارضایتی را در بویژه در میان فروشگاهها و بیمارستان های شهر لندن در پی داشت . این اعتراض به سبب احتمال کاهش شدید مشتری های آنها صورت گرفته است . از آنجایی که اکثر آقایان از روحانی و غیر روحانی حتا برای سرماخوردگی نیز باید حتمن به لندن بروند و از آب رودخانه تیمز بنوشند و با زیبارویان انگلیسی محشور شوند و کسانی چون جناب حداد عادل عادت کرده اند که حتا جوراب و عرقگیرشان را هم از انگلستان ابتیاع نمایند و رئیس دفتر خامنه ای هم آنجا تجدید فراش نموده اند و فرزندان همه شان بلا استثناء در انگلستان مثلاً ادامه تحصیل می دهند ... قطع روابط یا کاهش آن ضربه هولناکی به واحدهای بهداشتی و آموزشی و خدماتی انگلستان وارد خواهد کرد

Friday, November 11, 2011

آقای خامنه ای ! امثال رستم قاسمی و صادق محصولی و الله کرم دیگر حتا برای شما جفتک هم نمی زنند چه رسد به مشت و سیلی

من نمی دانم خامنه ای منظورش از این تهدید اخیر دنیا به زدن سیلی و مشت و این حرفها چیست و برای زدن این ضربات بر روی چه کسانی حساب کرده است ولی این را بخوبی می دانم که سرداران میلیاردی و گردن کلفت سپاه یعنی امثال رستم قاسمی و سردار محصولی و حسین الله کرم و ... آنقدر به فساد آلوده شده اند که دیگر حتا برای رهبرشان جفتک هم نمی زنند چه رسد به سیلی محکم و مشت آهنین

Friday, September 23, 2011

رسانه های آمریکایی بر سر بیرون کشیدن بیشترین تعداد دروغ از احمدی نژاد ، مسابقه گذاشته اند

این روزها ، مصاحبه با احمدی نژاد تبدیل به یکی از سرگرم کننده ترین برنامه های شبکه های مختلف آمریکایی شده است ... مردم هم به این دلقک نظام ولایت فقیه علاقمند شده اند چرا که به او به عنوان یک استنداپ کمدین نگاه می کنند ، کسی که می تواند روز روشن در مقابل چشم میلیونها نفر دروغ بگوید بدون آنکه ذره ای در حالات و حرکاتش تغییر حاصل شود . بنا بر این ، حال که این برنامه ها تا به این اندازه طرفدار پیدا کرده است ، همگان تصمیم گرفته اند تا بر سر اینکه چه کسی می تواند بیشترین تعداد دروغ را از او بیرون بکشد ، مسابقه بگذارند و طبیعی است که برنده در این میان کیست

بهار عربی فلسطین را هم فرا گرفت : حماس ( جمهوری اسلامی ) و اسرائیل مخالفان اصلی درخواست تشکیل کشور فلسطین

لحظاتی پس از سخنرانی تاریخی محمود عباس ( ابو مازن ) رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و درخواست رسمی او جهت به رسمیت شناختن کشور فلسطین ، از فلسطین خبر می رسد که نیروهای حماس با حمله به مراکزی که مردم تجمع کرده و بصورت مستقیم سخنرانی را دیده اند و به شادی و پایکوبی پرداخته اند ، این مراکز ( عمدتاً کافه ها ) را بسته و تلویزیون را پایین کشیده اند . به نظر می رسد چهره واقعی جمهوری اسلامی و مخالفتش با صلح را بیش از هر زمان دیگر می توان در این اتفاق نظر حماس و اسرائیل دید . این مهم را می توان از خلال سخنرانی احمدی نژاد که حتا کوچکترین اشاره ای به آن نکرد ، نیز بوضوح دریافت . به باور من ، این حرکت هوشمندانه ابومازن هیچ چیزی از تحولاتی که در تونس و مصر و لیبی و سوریه اتفاق افتاد و در حال اتفاق است ، ندارد . صرف نظر از تبعات سیاسی این واقعه که در آینده نزدیک تأثیرات مهمی بر روند تحولات منطقه خواهد گذاشت ، باید بر این واقعیت تأکید کرد که آنچه این روزها بعنوان بهار عربی از آن نام می برند ، در حال منزوی کردن روزافزون نظام ولایت فقیه مستقر در ایران و عمال و مزدوران کوچک و بزرگش در تمام منطقه ، از هند و پاکستان و افغانستان گرفته تا عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و سودان و ... است . با سقوط قریب الوقوع رژیم بشار اسد در سوریه و پاره شدن بند ناف حزب الله از جمهوری اسلامی و نیز منزوی شدن حماس در میان فلسطینیان ، به زودی شاهد تمرکز بیش از پیش جهان آزاد بر پدیده شوم جمهوری اسلامی ایران خواهیم بود . روز آزادی چندان دور نیست اگر همه ما - بنا به گفته شخص احمدی نژاد که گفت : امروز روز بیداری ملت هاست ! - بیدار شویم و کار ناتمام مان را تمام کنیم . زنده باد آزادی

Thursday, September 22, 2011

طرح نجات اقتصادی یونان : دعوت از تمام کوهنوردان آمریکایی برای جاسوسی در مرزهای آن کشور

در پی آزادی ( شما بخوانید : فروش ) دو کوهنورد آمریکایی ( شما بخوانید : جاسوس ) در قبال یک میلیون دلار ، پول نقد ( که معلوم نیست به حساب چه کسی ریخته شده و خانه چند نفر را آباد می کند ) دولت یونان نیز با الهام از این سیاست مدیریتی پیشرفته نظام ولایت فقیه از کلیه کوهنوردان آمریکایی دعوت کرد تا برای انجام عمل شریف جاسوسی به مرزهای آن کشور بروند

Tuesday, September 13, 2011

دو کوهنورد آمریکایی آزاد می شوند : بوی ویزای آمریکا میاد

باز هم شهریور شد . باز هم زمان تشکیل اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل رسید . باز هم احمدی نژاد و سیصد - چهارصد نفر ، ویزای آمریکا می خوان ... نتیجه : دو کوهنورد آمریکایی که همین چند روز پیش به اتهام جاسوسی ( یکی از سنگین ترین جرائم ممکنه در جمهوری اسلامی ) به هشت سال حبس محکوم شده بودند ، ظرف دو روز آینده آزاد می شوند . بانضمام یک دست کت و شلوار هاکوپیان و یک تخته فرش اعلا و مقادیری سوغاتی و دست آخر هم یک " تانک یو " از طرف ا.ن . همین

Wednesday, September 7, 2011

خاک تمام عالم بر فرق سر خبرگان مفلوکی که بزرگترین دغدغه شان تفکیک جنسیتی در دانشگاه است

لحنم را به بزرگواری خودتان ببخشید اما باور کنید این اولین و تنها جمله ای بود که با خواندن خبر مربوط به پایان اجلاس خبرگان " رهبری ! " و بیانیه پایانی اش که بر موضوع تفکیک جنسیتی در دانشگاه تأکید کرده بود ، به ذهنم خطور کرد . حقیقتاً ، انسان با دیدن این همه ذلت و فلاکت از مشتی پیرمرد جاهل که شرافت و انسانیتشان را به هیچ فروخته و اسباب شرمندگی برای مفهوم انسانیت به بار آورده اند ، از اینکه همزمان با این جماعت زندگی می کند ، شرمنده می شود . نمی دانم کسان و فرزندان و خویشان این هیولاها چه احساسی بهشان دست می دهد وقتی می بینند در جوار کسی زندگی می کنند که بقول خود قرآن "کالانعام بل هم اضل" هستند . اینان براستی از خود کلمه " پست " نیز پست ترند

آقای پانه تا ، دوست عزیز ! شما زحمت بکش ، بیا یه گوشه کار رو بگیر ، ما اینکاره نیستیم

پیرو اظهار نظر جدید آقای پانه تا ، وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا در خصوص قطعی بودن وقوع یک انقلاب در ایران ، می خواهم از ایشان یک خواهش بکنم :
آقای پانه تا ، دوست عزیز ! شما زحمت بکش ، بیا یه گوشه کار رو بگیر ، ما اینکاره نیستیم

Sunday, August 28, 2011

به پاس سی و دو سال زحمت جمهوری اسلامی

2002958750354223614_rs...jpg
2002949800249022603_rs.jpg
واقعا" بدون شرح!!
فقط یک لیوان آب یخ کنارتون باشه بد نیست

Thursday, August 25, 2011

اصلاح طلبان حکومتی لیبی : ما با شعار " مرگ بر قذافی " مخالفیم ! گناه دارد طفلک

تصور کنید وسط این هیر و ویری که توی لیبی برقراره یهو یکی سر و کله ش پیدا بشه و به نمایندگی از اصلاح طلبان حکومتی لیبی بیانیه بدهد که ما با شعار علیه قذافی مخالفیم ... واقعاً فکر می کنید مردم چه حالی بهشان دست می دهد ؟ دوست دارم یکی پیدا شود از این جناب موسوی خوئینی که دوباره "بوی داغ کردن خر را با بوی کباب" اشتباه گرفته است ، بپرسد که آیا براستی تا این لحظه کدام یک از این دو شعار بیشتر از دهان مردم خارج شده است : مرگ بر خامنه ای یا مرگ بر قذافی !؟ براستی مردم چگونه باید به شما حالی کنند که از هر چه متعلق به جمهوری اسلامی است بیزارند حتا اصلاح طلبان حکومتی اش . متأسفم . واقعاً متأسفم . بدبختی ما مردم ایران امثال جنتی و احمد خاتمی نیستند ( که به هر حال مردانه در مقابل مردم ایستاده اند و ادعای مردمسالاری و ... هم ندارند ) بلکه بدبختی بزرگ ما این است که بر روی دیوار کسانی یادگاری می نویسیم که هیچ تناسبی با مردم ندارند و همیشه بدنبال قدرت و قدرتمندان بوده اند . همین

Thursday, August 4, 2011

به خیابان نمی رویم ؟ اعتصاب نمی کنیم ؟ نگران کار و زندگی مان هستیم ؟ اشکالی ندارد ! آب بازی که می توانیم بکنیم . نمی توانیم ؟

شاید انتظار بیهوده ای باشد از ما ایرانی ها که بخواهیم مانند مردم سوریه عمل کنیم ! شاید اپوزیسیون ما هرگز نتواند در قد و قامت و قواره اپوزیسیون سوریه ظاهر شود . شاید مشکلات معیشتی بیشمار ، مجال اندیشیدن و اقدام کردن را از ما گرفته است ... و هزاران هزار شاید دیگر !
آنچه طی چند روز اخیر در خصوص ماجرای آب بازی در پارک آب و آتش دیدیم و بخصوص واکنش رژیم را در مقابل آن مشاهد کردیم - به باور من - حاوی این پیام روشن است :
جمهوری اسلامی با همه دبدبه و کبکبه اش از آب بازی چند جوان می ترسد و ارکان نظام ولایت فقیه از آن به لرزه در می آید .
خوب ، چه بهتر !
حتمن می دانید چه می خواهم بگویم ، کافی است دست به دست هم بدهیم و با تعیین یک روز بعنوان روز ملی آب بازی، هر کجایی که هستیم در حیاط منزلمان ، تو کوچه مان ، خیابان ، پارک ، کنار دریا و رودخانه و و و آب بازی کنیم . به همین سادگی ! هم شادی آور و مفرح است هم کمکمان می کند که یک بار دیگر این شعار را حداقل در دلهایمان مرور کنیم که : نترسیم ، نترسیم ، ما همه با هم هستیم

توصیه خاله نرگس به همه آقایان : وقتی رفتید دستشویی فراموش نکنید که "لباسشویی"تان را روشن کنید

من نمی دانم در این چند روز چه بر سر پدر و مادر فرنود کوچولو آمده و چه بر آنها گذشته است . مطمئنم آنها با این پرسش ساده فرنود مواجه بوده اند که چرا " خاله نرگس " حرف من را نشنید یا اگر شنید ، چرا عوض کرد ؟ مگر من چه گفته ام که اینجنین باید نادیده گرفته شوم و مورد سانسور واقع شوم ؟
آری ! این احتمالاً اولین تجربه سانسور فرنود بوده که توسط یک هموطن بدبخت استبدادزده دیگر بر او تحمیل شد .
به هر حال ، بخش تلخ این داستان را وامی گذارم به اهل فن و کسانی که در زمینه روانشناسی کودک و جامعه شناسی استبدادزدگی و خودسانسوری تخصص دارند اما بخش بامزه داستان هنوز بر جای خود باقی است ! بقول دوستی که می گفت :
توصیه خاله نرگس به همه آقایان : وقتی رفتید دستشویی فراموش نکنید که "لباسشویی"تان را روشن کنید

Tuesday, August 2, 2011

خطبه طلاق


یا رب آن دلبر شیرین که سپردی به منش
می سپارم به ننش بابت اخلاق انش

آخرین اطلاعیه مهم روابط عمومی نظام ولایت فقیه (جمهوری اسلامی) - ایمیل وارده

اطلاعيه

اينکه شما در خانه چه برنامه اى ميبينيد به ما مربوط است


اينکه در خيابان و حتا در خانه چه ميپوشيد، به ما مربوط است

آنچه مينوشيد و آنچه ميگوييد و آنچه می اندیشید به ما مربوط است

اینکه با چه کسى بيرون ميرويد و کجا می روید به ما مربوط است

چه دينى داريد و چگونه آرايش ميکنيد به ما مربوط است

اما امنيت، وضع معيشت، قدرت خريد، کيفيت تحصيل، آينده فرزندانتان، تفريح
جوانانتان، امنيت راهها،مشکل مسکن،و بقيه موارد به ما مربوط نيست مشکل
خودتان است...


روابط عمومى جمهورى اسلامى

Saturday, July 30, 2011

حلول ماه مبارک رمضان بر همه روزه خواران محترم تسلیت باد

ماه رمضان آمد !
ماه تحمل بوی بد دهان و قیافه های عبوس ، ماه دورویی و ریا و از همه مهمتر ماه تنبلی و لختی ملی آمد !
این ماه را به همه کسانی که به هر دلیل روزه نمی گیرند یا دوست ندارند یا اساساً اعتقادی به آن ندارند ، تسلیت عرض می کنم .
امیدوارم روزی فرا رسد که روزه گیران محترم بتوانند همت عالی و ایمان خود را در فضایی که همه رستورانها باز و مردم به امر طبیعی غذا خوردن مشغولند ، بیازمایند .

Monday, July 25, 2011

ماه "مبارک" رمضان آمد : ماه تحمل قیافه های عبوس و بوی بد دهان و لختی و تنبلی ملی

وقتی صحبت از ماه رمضان می شود ، تنها چیزی که به خاطرم می آید ، دیدن قیافه های عبوس و خواب آلود ، حتا در اول صبح ، تحمل بوی بد دهان هم میهنان عزیز معتقد و از همه بدتر ، تنبلی و لختی چند برابر نیروهای محترم کارآفرین و به تعبیری به تعطیلی کشانده شدن کل مملکت است . من نمی دانم واقعاً این کسانی که روزه می گیرند چیزی گیرشان می آید یا نه ( که امیدوارم بیاید ! ) ولی می دانم تنها اثر ماه رمضان برای مملکت عقب ماندگی هر چه بیشتر و رواج روزافزون تبعیض و تنفر و عقب ماندگی و ریا و دروغ است . براستی چه ماه مبارکی !!؟

آقای نقدی ! از قدیم گفته اند : سگی که واق واق می کند ، نمی گیرد . شما "اسرائیل حذف کن" نیستید

سالهاست که ما شاهد این جمله هستیم :
اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود !
اگر چه اصل این جمله ازخمینی است اما پس از مرگ او ، بارها تکرار شده است بدون آنکه کسی به فکر عمل کردن به آن باشد ! از احمدی نژاد و سردارکان ریز و درشت سپاه و بسیج ، دائم دارند آنچه را خمینی در زمان حیاتش تف کرد ، قرقره می کنند ولی حتا یک بار هم نگفتند که کی ، کجا و چگونه می خواهند اسرائیل را از صفحه روزگار حذف کنند !
در فارسی ضرب المثلی هست که می گوید : سگی که واق واق می کند ، نمی گیرد ! و این دقیقاً حکایت اتهدیدهای گاه و بیگاه این آقایان است . بتازگی نقدی هم که تمام وجود و قیافه اش به هیچ دردی به جز حذف اسرائیل نمی خورد گفته است : نه دیگه ! ما هیچ چاره دیگری غیر از حذف اسرائیل نداریم !
خطاب به ایشان می گویم :
آقای نقدی !
شما را سر جدتان اینقدر حرف مفت نزنید و وقت ملت را نگیرید ! اگر می خواهید اسرائیل را حذف کنید ، بسم الله ! حذف کنید . کسی جلوی شما را نگرفته است . چرا فقط تهدید می کنید ؟ کار را تمام کنید تا مصداق آن سگ نشوید

Saturday, July 23, 2011

ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا آنان که با تیغ، ریش می زنند، با آنان که با ریش، تیغ می زنند برابرند؟

ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا آنان که با تیغ، ریش می زنند، با آنان که با ریش، تیغ می زنند برابرند؟

Wednesday, July 20, 2011

نیجریه دومین تولید کننده نفت شد : ظاهراً "امام زمان" آنها از "امام زمان" ما قوی تر است

احمدی نژاد : در ایران همه کارها تحت مدیدریت امام زمان انجام می شود !
رسانه ها : بعد از سالها با پیشی گرفتن نیجریه در تولید نفت خام ، ایران مقام دوم را از دست داده و به نیجریه واگذار کرد .
نتیجه منطقی : امام زمان نیجریه ای ها از امام زمان مستقر در چاه جمکران ، قوی تر ، درس خوانده تر و به خدا نزدیک تر است

Tuesday, July 12, 2011

مقایسه اسکورت اوباما با احمدی نژاد

مقایسه اسکورت اوباما با احمدی نژاد










و...


و...




و حالا اسکورت ویژه و امنیتی آقای احمدی نژاد:


http://up.vatandownload.com/images/hb13twjs1p89l9eqwnl2.jpg

http://sharemychart.com/farzadim/charts/-tLMDa1Zkru.jpg

http://up.vatandownload.com/images/fqxxj5btbpp8kjqvg4ne.jpg

http://up.vatandownload.com/images/w2c867sb0lu3v0solg5h.jpg

http://salehnews.com/wordpress/wp-content/uploads/2009/03/picture-060.jpg




عین سه نقطه

ایمیل وارده :

عین سه نقطه

یه زمانی گل آقا ، اگه اشتباه نکنم تو ستون نیش و نوش، یه ع کشیده بود بالاش سه تا نقطه گذاشته بود
بعد زیرش نوشته بود مشکلات مملکت مثل این می مونن، می تونی ببینیشون، ولی نمی تونی صداشو در بیاری
!

Thursday, July 7, 2011

وای ! رسماً مردم از خنده

ایمیل وارده :

رفتیم بلیت کانادا بگیریم زنه میگه سیاحتیه؟

میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ زیارتیه میخوام برم امامزاده سید ریچارد


رفتیم سر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر خاله ام میگه ساکتی!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم


يارو عکسمو ديده ميگه:اااا دماغ خودته اين؟
پـَـَــــ نــه پـَـَــــ دماغ اجدادمه که بيني به بيني، نسل به نسل منتقل شده الان رسيده به من!!!!


با دوستم رفتيم تو يه مغازه ي شلوغ که عسل طبيعي ميفروشه؛ نوبت ما که ميشه طرف ميگه:شمام عسل ميخواين!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوريم اومديم استخدام شيم


تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه


زنگِ خونه رو میزنم مامانم میپرسه میخای‌ بیایی تو ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می‌خوام ببینم اف اف سالمه یا نه


صبح رفتم کنکور بدم .مراقب میگه تو هم اومدی کنکور بدی؟ پـَـَـ نه پـَـَـ اومدم اینجا برم دسشویی


ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی 2 لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می‌خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم!


رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟پـــ نه پــ ما پشه ایم اومدیم مهمونی...!!!


ساعت 5-4 صبح زنگ زده..گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب میدم..میگه خواب بودی؟؟پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم سر گلدسته ی مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته


خونمون رو عوض کردیم به بابام میگم کی واسه خونه خط میگیری؟
میگه خط تلفن؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خط نستعلیق روزی دوبار هم از روش بنویسیم


برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری طرف می گه از کسی شکایت دارین ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ
اومدم فرار مایکل اسکافیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم


تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه!


میگه امتحانِ چی داری؟؟؟میگم وصایا,,,میپرسه وصایای امام؟؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَــ... وصایای الیزابت تیلور ...


بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا 40 درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته ای؟ اگه نیستی منو ببر یه جایی میخوام خرید کنم.
پـَـَـ نــه پـَـَــ. نه خسته نیستم تو جلسه کنکور لحاف دشک انداخته بودم داشتم قلیون میکشیدم


داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت.
همسایمون میگه دارید میرید مسافرت؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ قراره از امشب توی ماشین زندگی کنیم!


به مامانم میگم قوری کجاست ؟ میگه میخوای چای بخوری ؟!
پــَ نه پــــــَ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!!!!!


رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟
میگه برا کباب؟
پ ن پ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم می خوام


کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . .پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه


مرغ عشقم مرده و درحالي كه پاهاش روبه بالاس افتاده كف قفس. دوستم اومده مي گه : اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ كمر درد داشته دكتر گفته بايد طاق باز دراز بكشه كف قفس


ماشین رو بردم سرویس ، میگم فـــیلترش هم بذار ، میگه فیـــلتر هوا؟
پ نه پ فیلتــر شکن بذار ماشین شبا بتونه بیاد فیسبوک


یارو تو مترو داره چراغ قوه میفروشه، صداش کردم اومده میگه چراغ قوه میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه لقمه میرزاقاسمی آوردم واسه ناهارم تنهایی نمی چسبید گفتن بیای باهم بخوریم


داداشم گفت چرا بال بال میزنی؟چیزی پرید تو گلوت؟گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم خودم رو آماده پروار میکنم


به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم


تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه ی نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین


بنده خدا چاقو خورده در حد بنز داره ازش خون میره بردیمش اورژانس پرستار میگه آوردین بستری کنین؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ آوردیم خون بده بریم


کله صبحی رفیقم میخواست بیاد درس بخونیم بهش زنگ زدم گفتم دوتا نونم بگیر بیار
گفت واسه صبونه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون


خواهرم از بیرون میاد خونه..میبینه پشت سیستمم...میگه کامپیوتر روشن کردی؟؟؟پـَـَـ نــه پـَـَــــ دکتر گفته بشین جلوی مانیتور خاموش زل بزن بهش واسه چشات خوبه...!


ميري مسجد وضو بگيري تا نماز بخوني ميبيني يه آقايي ميرسه ميگه پسر جان وضو ميگيري ميگي پـَـَـ نــه پـَـَــــ ميخوام قزل آلا صيد كنم


نون بربری خریدم همسایمون منو دیده میگه نون بربریه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ماشین جدیدمه طرح بربری تولید شده


تو لباس فرم منو دیده، میگه سربازی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــ عضو سیاه لشگر سریال مختارم محل فیلم برداری رو گم کردم


ساعت 7 صبح رفتم برا امتحان دانشگاه، نگهبانه میپرسه امتحان داری؟ میگم پــَ نه پــَ اومدم خمیر بگیرم بدم دست نونوا


در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می خوای بری تو؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ درو باز کردم هوای کوچه عوض شه


تو هواپیما نشستم دارم دعا می خونم بغل دستیم می گه دعا می کنی سالم برسی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا می کنم سقوط کنیم


از بالا در دارم میام تو خونه بابام از راه رسید میگه باز تو کلید یادت رفت؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم آمادگی جسمانیمو تست میکنم امشب میخوایم بریم سرقت!!!


یکی‌ زنگ زده میگه شما فرشادین میگم نه میگه پس اشتباه گرفتم؟ پـَـَـ نــه پـَـَـــ من فرشادم صدای تورو شنیدم آلزایمرگرفتم یادم نیست !!!


زنه شیکمش اومده جلو ، رفیق ما میپرسه این حامله س؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَـ این زن آقا گرگه اس، شنگول رو خودش خورده، منگول رو داده شوهرش


تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه ، رفیقم اومده میگه داری تعمیرش میکنی ؟
پــــ نه پـــــ دارم با گِیج روغن درد و دل میکنم !!


اومده از خواب بیدارم کرده میگه خوابی ؟
پـــــ نه پــــ دوستم چشم گذاشته منم رفتم زیر پتو قایم شدم نصف شبی


حسینی با یه دست پسره رو گرفته میگه با یاد چی میری کنکور بدی؟پسره میگه با یاد خدا.....پـَـَـ نــه پـَـَــــ بگه به یاد دوست دخترم میرم سر جلسه


با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم بکوبیمش 3 طبقه بسازی!!!

Wednesday, July 6, 2011

قابل توجه "زن ذلیلان" محترم : همین روزا سرو کله آقا پیدا میشه

لینک(18+) دار : بیش از 2000 کلیک ! لینک مربوط به مهمترین خبر روز ایران : 22 کلیک ! شرم آور نیست ؟

خسته از سر کار برگشته بودم و مطابق معمول داشتم اخبار کشور را ( تا آنجایی که می توان دید ! ) از سایت های مختلف خبری دنبال می کردم . سری هم به بالاترین زدم ... در صفحه خبرهای داغ اخبار مربوط به بحث های انتخاباتی و جدال همیشگی ( و عبث ) بر سر سازمان مجاهدین خلق ، نامه محمد رضا خاتمی و نهایتاً خبر مربوط به وضعیت سلامتی مهندس موسوی و خانم رهنورد . چند خبری هم از این جا و آنجای جهان هستی ! در این میان چشمم افتاد به یک لینک سرگرمی که با علامت معروف ( 18+) در آن میان خودنمایی می کرد : ناخودآگاه به تعداد کلیک ها نگاه کردم : بیش از 2000 کلیک ! کنجکاوانه برگشتم به سایر لینک های خبری تا ببینم آنجا چه خبر است ، دیدم تعداد کل کلیک های همه اخبار سه صفحه اول به 350 عدد هم نمی رسد !
نمی دانم قضاوتم درست است یا نه اما از دیدن این وضعیت از خودم خجالت کشیدم ! همین

Monday, July 4, 2011

جمهوری اسلامی رژیمی است که در آن چاقوکشان حکم به نابودی مجسمه شمشیرزنان قهرمان می دهند

این جمله ساده ، بهتری تعبیری است که می توان از حکم دادستان یاسوج در مورد نابودی مجسمه آریوبرزن ، قهرمان ملی تاریخ ایران ارائه کرد .
نه یک کلام بیش نه یک کلام کم

Thursday, June 30, 2011

بابا جمع کنید این بساط "آیت الله بازی" رو ! ما کی از این جماعت خیری دیدیم ؟

با عرض پوزش ولی من هر وقت می بینم که این آیت الله یا آن آیت الله اظهار نظر می کنه حالم بد میشه ، دست خودم نیست . نمی دونم ولی آیا واقعاً تا حالا شده یه آیت الله بخاطر دفاع از حقوق انسانی و طبیعی مردم بیفته زندان یا جونش به خطر بیفته ؟ دعوای صنفی و قصه " بده ما حکومت کنیم " و این حرفها رو قاطی نکنیم .
به هر حال من هیچ سابقه خوشی از این جماعت به یاد ندارم ! اگر هم بوده یک در صد هزار !
یه درد دل دوستانه بود . همین

Wednesday, June 29, 2011

پیرو تهدید احمدی نژاد به افشاگری،رهبر خطاب به ملیجکش گفت: تو ...ه می خوری بخوای ...ه اضافه بخوری

آقا بقول قدیمیا : ما مرده ، شما زنده !
ببینین عاقبت این تهدید آخر احمدی نژاد به کجا خواهد رسید

Sunday, June 26, 2011

سلطنت طلب نیستم اما معتقدم برای رهبری اپوزیسیون خارج از کشور کسی مناسبتر از رضا پهلوی نیست

اگر چه هر نوع حمایت از رضا پهلوی بعنوان یک فعال سیاسی ممکن است سلطنت طلبی تلقی شود اما من - بعنوان کسی که معتقدم رژیم سلطنتی جوابگوی نیاز امروز جامعه ایران نمی توان باشد - بر این باور هستم که در این مرحله از مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران هیچکسی جایگاه رضا پهلوی را برای بعهده گرفتن رهبری اپوزیسیون خارج از کشور ندارد .
- او بارها اعلام کرده است که برای براندازی جمهوری اسلامی و برقراری یک حکومت مردمی و سکولار در ایران تلاش می کند .
- او معتقد است که تعیین نوع و شکل حکومت آینده ایران تنها و تنها با رأی مردم امکان پذیر است .
- او رسوایی مالی ندارد و خبط سیاسی ای مرتکب نشده است .
- او در عین حالی که با رهبران جنبش سبز اختلاف عقیده اساسی دارد ولی از همان ابتدا از آنان و جنبش سبز مردمی ایران حمایت کرد و این حمایت هنوز هم ادامه دارد .
- او کسی است که علاوه بر دانش سیاسی ، به زبانهای انگلیسی و فرانسوی تسلط عالی دارد و از کاریزمای خوبی برای بعهده گرفتن رهبری مخالفین برخوردار است .
- او کسی است که اگر بعنوان نماینده من در یک مجمع بین المللی ظاهر شود بدلیل داشتن شخصیت و منش سیاسی ای در حد کلاس بین المللی باعث افتخار است خواهد بود .
در خاتمه ، اگر چه گفتن این جمله تا حدودی به ریسک بیشتر می ماند اما من باور دارم که رضا پهلوی در میان نسل جدید ایرانیان نیز شخص خوشنامی است و پتانسیل بهعده گرفتن جنبش اجتماعی داخل را نیز دارد .

Thursday, June 23, 2011

یک تقاضا از شورای هماهنگی راه سبز امید : لطفاً برای 18 تیر فراخوان ندهید . اجازه دهید مردم کار خودشان را بکنند

با توجه به عدم استقبال مردم و اعضای جنبش سبز از شورای هماهنگی راه سبز امید برای آمدن بر سر پشت بامها و سر دادن فریاد الله اکبر در چهارشنبه شب ، بنظر می رسد که این شورا - متأسفانه یا خوشبختانه - بدلائل مشخص مورد وثوق و اعتماد مردم نیست . اصلی ترین دلیل این واقعیت هم چیزی نیست جز اصرار این شورا بر ناشناس ماندن اعضاء و سکوت در مقابل برخی از پرسشهای اساسی منتقدین . نه کسی می داند اعضاء این شورا کیستند و نه می توان به ضرس قاطع گفت که منش و روش سیاسی این افراد چیست . این شورا هنوز به این پرسش اساسی پاسخ نداده است که راهبردش در قبال ولایت فقیه چیست .
به هر حال باید امیدوار بود که این شورا از درسی که مردم به آنان دادند نکات لازم را یاد گرفته و اگر می خواهند کماکان بازیگر عرصه سیاست باشند یادشان باشد که نمی توان هم به نعل کوبید هم به میخ !
نمی توان بر پشت شتر نشست و از ترس دیده شدن دولا شد !
بنابراین از این شورا خواهش می کنم که عجالتاً در خصوص 18 تیر سکوت کرده و هیچ فراخوانی ندهند تا بیش از این مردم را مجبور به واکنش منفی سکوت نکنند . بقول ضرب المثل معروف و قدیمی :
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم ، مرحمت فرموده ، ما را مس کنید

Thursday, June 2, 2011

اگر اتفاقی که روز چهارشنبه در تهران افتاد ، در فلسطین رخ داده بود ، خامنه ای اتا الآن ...ن خودش رو هم جر داده بود ! مملکته داریم ؟

کافی بود اتفاقی مشابه آنچه در روز چهارشنبه و در جریان مراسم تشییع شادروان سحابی رخ داد و به مرگ دختر ایشان هاله سحابی منجر شد مثلاً در فلسطین اتفاق افتاده بود شک ندارم که تا حالا خامنه ای ...ن خودش رو هم جر داده بود و اشک تمساح می ریخت و بر و صورت خودش میزد . مملکته داریم ؟

یک پیشنهاد : جمعه 20 خرداد را تبدیل به تظاهرات جمعه خشم ایرانیان کنیم

این کار غیر ممکن نیست اگر همگان با هم دست به دست هم دهیم و بخواهیم !
روز جمعه - فارغ از اینکه امام جمعه کیست و چه می گوید و نیز اینکه ما اعتقاد مذهبی داریم یا نه - بهترین روز برای انجام تظاهرات است .
مطمئنم رژیم را می توانیم آچمز کنیم اگر همه با هم اطلاع رسانی کنیم .
بگذارید رژیم را مجبور به تعطیلی نماز جمعه کنیم : فراموش نکنید که همه با هم هستیم !
زنده باد آزادی

Saturday, March 19, 2011

همه جای دنیا مردم میخوان به سمت آینده برن اونوقت ما میخوایم برگردیم به دوران طلایی حضرت امام ! مملکته داریم ؟

همه جای دنیا مردم میخوان به سمت آینده برن اونوقت ما میخوایم برگردیم به دوران طلایی حضرت امام ! مملکته داریم ؟

Thursday, March 17, 2011

به شورای هماهنگی راه سبز امید : از شما سه پرسش دارم ، لطفاً پاسخ دهید

در آخرین بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید بمناسبت سال نو آمده است :

" با صدای بلند می گوییم که انتساب جنبش ضد استبدادی سبز مردم ایران به آرزومندان بازگشت حکومتهای فردی غیر پاسخگو ویا تروریستهای بریده از ملت که هموطنان خود را به متجاوزان به این آب و خاک فروختند، مکر ناشیانه وکهنة زمامداران بی تدبیری است که با ندانم کاری، سعی می کنند آینده تاریکی را برای پیروزی جنبش ترسیم کنند "

شخصاً با این جمله موافقم و به احترام آن کلاهم را از سر برمی دارم اما اعتقاد دارم که این جمله می توانست به شکلی بهتر ، متمدنانه تر و کاملتر بیان شود . ادبیات رایج در جمهوری اسلامی ( صرفاً به لحاظ شکلی و نه از نظر ماهوی ) در این عبارت موج می زند . به عنوان مثال بسیار ساده تر و شفافتر می توانستند بگویند سلطنت طلبان و مجاهدین خلق ( یا با همان تعبیر رایج منافقین ) که البته به باور من هیچ اشکالی هم نداشت اما بکار بردن اینگونه عبارات نیشدار و غامض خواننده را دچار نوعی نگرانی می کند که براستی چه کسانی در پشت این شورای هماهنگی راه سبز قرار دارند و چرا اینگونه سخن می گویند . شخصاً معتقدم دیگر دوران حکومتهای فردی دیکتاتوری چه از نوع پادشاهی و چه از نوع آخوندی و چه از نوع چریکی و جنگی بسر آمده است . تاکنون هم نه دیده ام و نه شنیده ام که طرفداران پادشاهی یا مجاهدین خلق ، این جنبش را دقیقاً منطبق با خواسته های خود بدانند و خود را از آن بدانند . بخصوص در مورد مجاهدین که مطمئنم اساساً اقبالی در داخل ایران ندارند چرا که نسل جوان آن ها را نمی شناسد و نمی داند که چگونه آن خانم انتخاب شده اند و چرا و با تکیه به کدامین انتخاب مردمی خود را رئیس جمهور ایران می دانند .
تازه ، اگر همین ادبیات را هم بپذیریم جای پرسشهای دیگری باز می شود که باید هر چه سریعتر پاسخی درخور برای آنان پیدا کرد و در جهت شفاف سازی و برای نشان دادن احترام به مردم ایران ، طی بیانیه ای اعلام عمومی نمود .
مهمترین پرسش هایی که باید از جانب شورای هماهنگی راه سبز پاسخ داده شوند عبارتند از :

1 - چه افرادی در این شورا هستند و طی چه مکانیزمی انتخاب شده اند البته این را هم می دانیم که اگر کسانی احیاناً از داخل کشور در این شورا حضور دارند به لحاظ رعایت امنیت جانی باید فعلاً ناشناس باقی بمانند تا زمانی که بتوانند این قرض را به مردم ادا کنند .

2 - نسبت شورای هماهنگی راه سبز با سکولاریسم ( بمعنای جدایی کامل نهاد دین از نهاد دولت ) چیست ؟ آیا با آن موافقند ؟ آیا کسانی غیر شیعه یا غیر مسلمان در این شورا حضور دارند ؟ اگر ندارند چرا ؟

3 - آقای خمینی به شهادت سخنرانی ها و فیلم های موجود ، مستبدترین و دیکتاتورترین حاکم تاریخ معاصر ایران بودند . ایشان نه اخلاق سیاسی داشتند ( دروغ و تقیه و ... ) و نه از عدالت و انصاف بویی برده بودند ( قلم را می شکنیم و توی دهن این و آن و می زنیم و ... ) و سوابقی از جمله صدور دستور اعدام زندانیان سیاسی و ... را نیز در کارنامه خود دارند . از همه این حرفها گذشته حداقل آنقدر داشتند که پیروان ایشان ( واقعی و غیر واقعی ) با اتکا به حرفها و اعمال ایشان سیستم حکومتی فعلی جمهوری اسلامی را با این همه سابقه درخشان در عرصه های داخلی و خارجی به مردم این کشور تحمیل کنند . پرسش این است که نسبت واقعی ( تأکید می کنم ، واقعی ) شورای هماهنگی راه سبز با آقای خمینی چیست و نظرشان در مورد ایشان به چه شکل است ؟

البته پرسشهای متعدد دیگری نیز در میان هست که فعلاً از طرح آنها صرفنظر می کنم تا فرصتی مناسبتر و زمینه ای بهتر مهیا گردد .
با امید به فردایی روشن برای ایران عزیزمان ، فردایی که در آن شفافیت و صراحت ، عدالت و انسانیت سرلوحه کار همگان قرار گیرد
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Monday, March 14, 2011

آیا خامنه ای واقعاً نشانه خداست ؟

آیت الله !
این عبارت تهوع آور به همراه اسم خامنه ای می آید ، عبارتی که برای نام بردن از یکی از جنایتکارترین دیکتاتورهای عصر حاضر به کار می رود و معنی آن این است که این جناب خامنه ای نشانه ای از جانب خداوند است !
به باور من من این عبارت حاوی یکی از دو ایراد بزرگ زیر است :
1 - یا خامنه ای واقعاً نشانه خداوند است که آن وقت باید در اصل خداوندی خداوند شک کرد که چنین نشانه ای دارد ، نشانه ای که دستور قتل و تجاوز و شکنجه می دهد و همگان را دشمن و میکروب و خس و خاشاک و گوساله ( گوینده این عبارات نیز مورد تأیید این جناب نشانه هستند ) می نامد .
2 - یا خامنه ای اساساً نشانه خداوند نیست بلکه او و همپالکی ها و مزدورانش دروغگویانی بیش نیستند .
هرکدام از دو فرضیه فوق صحیح باشد ، خامنه ای و همه آنانی که او را نشانه خداوند می دانند به همراه همان خداوند باید بروند

Thursday, February 24, 2011

بدبختا سی و دو ساله دارن عید رو انکار می کنن حالا مجبورن بگن 25 بهمن مردم رفتن خرید عید !

این هم از طنزهای بامزه تاریخه که می بینیم رژیمی که 32 ساله داره خودش رو تکه و پاره می کنه که چیزی به اسم عید رو انکار کنه و همه ش تو بوق و کرنا می کنه که عید ما مثلاً عید غدیره و از این حرفا ... حالا مجبوره یه دیوانه زنجیری بیسواد رو بفرسته جلوی دوربین که برای انکار حرکت مردم در روز 25 بهمن بگه ملت رفته بودن خرید عید ! دقت کنید : واسه عیدی که اصلاً اهمیتی برای آقایان نداشته و نداره ، مردم دارن از 30 - 40 روز قبل میرن خرید ! حالا اگه مجریه واقعاً میپرسید کدوم عید ؟ چه جوابی داشت بده ؟
اینجاست که یاد اون جمله شادروان احمد شاملو افتادم که گفت :

خورشید را گذاشته می خواهد با اتکا به ساعت شماته دار خویش بیچاره خلق را متقاعد کند که شب از نیمه نیز برنگذشته است . توفان خنده ها

اگر حرکت 25 بهمن بی ارزش بود پس چرا آقایان فردایش در مجلس افسار پاره کردند و به جفتک پراکنی افتادند ؟

پرسشی دارم از جناب حیدر خان مصلحی : اگر بنا فه فرمایش جنابعالی حرکت اعتراضی مردم در روز 25 بهمن فاقد ارزش بوده و نشاندهنده ریزش نیروی مخالفین نظام بود پس چرا صبح فردا مزدوران رژیم در مجلس افسار پاره کرده و به فحاشی و جفتک پراکنی افتاندند ؟ پاسخ این پرسش را شخص آقای حیدر خان مصلحی یا هر کدام از نوچه ها و مزدوران دیگر نظام بدهد لطف کرده است .

Thursday, February 17, 2011

نماز جمعه ، پاشنه آشیل حکومت است : نماز جمعه را یا تعطیل می کنیم یا تسخیر


پیش از هر چیز لازم است بگویم که این نوشتار نه بیانیه سیاسی است نه دستورالعمل مبارزاتی . این نوشتار صرفاً یک پیشنهاد است که در مراحل ابتدایی خود بسر می برد و میبایستی مورد بحث قرار گیرد و با تجمیع نظرات و پیشنهادات همه صاحبنظران ، نهایتاً منتج به یک دستورالعمل مبارزه شود .

مقدمه : تاکنون هرگز به عبارت " پاشنه آشیل " یا به تعبیر شاهنامه " چشم اسفندیار " فکر کرده اید ؟ آیا مگر غیر از این بوده که نقطه قوت آشیل یا اسفندیار ، درواقع همان نقطه ضعفشان هم بوده است ؟ در اینجا قصد افسانه سرایی یا مکاشفات تاریخی نیست اما به باور من در پس این تعابیر ، واقعیتی وجود دارد که از بسیاری وضوح ، از نظرها پنهان مانده است .
همگان می دانیم که جمهوری اسلامی دستگاه تبلیغاتی قدرتمندی دارد و با در دست داشتن تمامی ابزارهای قدرت ، این تبلیغات را به استادانه ترین شکل ممکن انجام می دهد . ممکن است کسانی باشند که با این نظر مخالف باشند اما واقعیت آن است که پس از سی و دو سال از برپایی این حکومت و با سرمایه گذاری عظیمی که در زمینه های امنیتی و تبلیغاتی انجام شده است شاهد قدرتنمایی مشمئز کننده آن هستیم .

در این نوشتار تلاش بر این است که روشی برای زمینگیر کردن دستگاه تبلیغاتی رژیم پیشنهاد و دلائل عملی بودن آن نیز ارائه گردد .

نمازهای جمعه هر هفته در تمامی شهرها و روستاهای ایران برگزار می گردد ، ضمن آنکه شرکت در نماز جمعه نیاز به اخذ هیچگونه مجوزی ندارد . بر اساس اطلاعات موجود - بعنوان مثال - در تهران ده میلیون نفری تعداد شرکت کنندگان در نماز جمعه به زحمت به ده هزار نفر می رسد . ظاهراً دستگاه تبلیغاتی رژیم برای نمایش هفتگی خود به بیش از این تعداد نیز نیاز ندارد و علی الاصول بسیاری از این افراد نیز شناخته شده و با هماهنگی های قبلی در مراسم شرکت می کنند . این را می توان از روی تصاویر پخش شده در تلویزیون دولتی فهمید بعنوان مثال مدتهاست جمهوری اسلامی از پخش یک فیلم هوایی از مراسم نمازجمعه و نمازگزاران عاجز است چرا که از بالا می توان به وضوح به عمق فاجعه پی برد . البته مطمئنم اگر می توانستند این کار را میکردند . زمین چمن ( البته چمن سابق ) دانشگاه تهران و خیابانهای اطرباف آن براحتی با یک جمعیت پنج هزار نفری پر می شود و مابقی هم خیابانهای شانزده آذر و قدس را میپوشانند و این میتواند خوراک تبلیعاتی رژیم را تهیه کند .

حال بیایید و روزی را تصور کنید که یک جمعیت میلیونی بدون توجه به اینکه چه کسی امام جمعه است و اساساً چه می گوید ، از این فرصت طلایی استفاده کرده و در محل نماز جمعه حاضر شود . تصور کنید که این کار چند هفته پشت سر هم تکرار گردد . مگر نه اینکه تعداد مخالفان رژیم دهها و بلکه صدها برابر مزدوران و طرفداران رژیم هستند ؟ مگر نه اینکه ( البته در اینجا قصد مقایسه نیست ) در مصر هم همه جیز از یک حضور میلیونی در مراسم نماز جمعه و در محل میدان التحریر شروع شد ؟ کافی است دست این مردم به هم برسد . از هیچ قدرتی کاری بر نمی آید . وقتی حاکمیت اصرار دارد که تعداد مخالفین را ناچیز وانمود کند ، باید در عرصه ای که تعداد ، حرف اول و آخر را می زند با او به مبارزه پرداخت .

حداقل فائده ای که این کار دارد این است که مردم همدیگر را می بینند و پیدا می کنند . تکرار چند باره این همایش ، باعث تقویت شبکه های ارتباطی شده و خود بخود مقدمات اقدام بعدی فراهم میشود . از آنطرف هم رژیم دستپاچه شده و بر اشتباهاتش افزوده میگردد . آنچه در 25 بهمن اتفاق افتاد در جای خود بسیار شایان تقدیر است اما تجربه ثابت کرده است که این نوع تحرکات گاه به نتیجه معکوس می انجامد .

در این میان هنوز جای این پرسش اساسی خالی است که آیا مبارزین جنبش سبز ایران هنوز هم نیاز دارند که آقایان موسوی و کروبی از پس آن همه حصر و محدودیت برایشان بیانیه صادر کنند ؟
آیا این مردم همانی نیستند که در روز 23 و 25 خرداد به خیابان آمدند ؟ مگر آنموقع بیانیه ای صادر شده بود ؟
آیا تظاهرات و اعلام مخالفت باید با دشمن نیز هماهنگ گردد ؟
آیا وقت آن نرسیده که سلاح دشمن را از دستش درآورده و علیه خودش استفاده کنیم ؟

زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Sunday, February 13, 2011

دردآور است ! تمام دنیا منتظر امروز ایران است در حالی که شهرام همایون هنوز هم دارد از مردم پول میگیرد

دارم به کانالهای ماهواره ای نگاه می کنم : الجزیره عربی و انگلیسی ، سی ان ان ، فاکس نیوز و ... کمی تأمل می کنم و سپس کنترلر را در دست ومی گیرم و در میان کانالهای ایرانی هم چرخی می زنم : تبلیغات مشمئز کننده لوازم جنسی و ترک اعتیاد و سوتین و چه و چه در ذیل برنامه هایی که از صدا و سیما به امانت گرفته شده اند و یا بطرز توهین آمیزی فضای امروز ایران را به سخره گرفته اند . البته از این جماعت انتظاری نیست چرا که نمیتوان همه را به یک میزان به میدان مبارزه کشاند . بر روی کانال یک شهرام همایون می روم واز رکده خود پشیمان می شوم ! شهرام همایون هنوز و در گیر و دار هیجان این روزها و در آستانه حرکت عظیم مردمی که ساعاتی دیگر شروع می شود ، دارد به مردم سکه می فروشد و التماس ده - بیست دلار دیگر می کند ! نمی خواهم وارد جزئیات شوم و مشروعیت کارش را به زیر سوال ببرم که در این باب زیاده گفته شده و دیده ایم اما با خود می اندیشم چه می شد اگر شهرام همایون که حداقل درمقام ادعا خود را کمتر از هیچکدام از ما ایرانی نمی داند و گلو پاره نمی کند ، یک امروز را به کار دیگری می گذراند ؟ یا حداقل جلوی دوربین نمی آمد یا اگر می آمد وقتش را به گونه بهتری میگذراند ؟ افسوس و هزار افسوس که برخی از ما هنوز هم به امثال شهرام همایون امید داریم که برای ایران ( دقت کنید ، میگویم ایران نه پرچم ایران یا این حزب و آن گروه سیاسی خلق الساعه ) کاری بکنند .
در خاتمه امیدوارم که حداقل این نوع رفتارها درسهای لازم را برای قدمهایی که در آینده برمی داریم به ما بدهد .
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران
25 بهمن 89 - نورافکن

شرکت در تظاهرات 25 بهمن شرط دارد : باید حتماً ایرانی باشی و مهمتر از ایران هم نداشته باشی

در آستانه 25 بهمن ، روز بزرگی که می تواند نقطه عطفی در مبارزات آزادی طلبانه مردم ایران باشد ، قرار داریم . 25 بهمن را می توان از دیدگاههای متفاوت دید و بررسی کرد . آنچه اما در این میان - به نظر من - بر اهمیت این روز می افزاید ، حمایت همه جانبه و شگفت برانگیز اکثر گروههای سیاسی و شخصیتهای مورد وثوق ایرانی از این حرکت است . دیگر خبری از آن اختلاف نظرهای بیموقع نیست . دیگر کمتر کسی را میتوان دید که بر طبل جدایی و تفرقه بکوبد . انگار حرکت موزون و هماهنگ مردم مصر که به رغم وجود احزاب و گروههای سیاسی متعدد توانست با یک انقلاب یکدست بر یک دیکتاتوری سی ساله فائق آید ، تأثیرش را بر ایرانیان نیز گذاشته است . انگار همه به این اجماع رسیده اند که تنها با اتحاد عمل همه گروهها و گرایش های سیاسی است که میتوان بر دیکتاتور چیره شد . همه از ایران و ایرانی بودن سخن می گویند . کمتر کسی را میتوان یافت که به بانیان این حرکت خرده بگیرد و وجود آنان را دلیل عدم همراهی اش با این جنبش کند . کسی به کسی توهین نمی کند . همه می دانند که در این مقطع تاریخی سرنوشت همه شان به هم پیوند خورده است و نمی توان اجازه داد که جمهوری اسلامی بیش از این بر بستری از اختلاف و تفرقه ایرانیان حکمرانی کند . بقول ظریفی که بحق گفت : شرکت در تظاهرات 25 بهمن شرط دارد : باید حتماً ایرانی باشی و مهمتر از ایران هم نداشته باشی ! امیدوارم اشتباه نکرده باشم . امیدوارم این جوی ها و رودخانه های کوچک اینبار به هم برسند و سیل خروشان اراده مردم بتواند سنگریزه های کاخ دیکتاتوری را از جا برکند و آزادی و عدالت را برای میهنمان به ارمغان آورد .
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Friday, February 11, 2011

خواهران و برادران مصری ام ! رفتن مبارک ، مبارکتان باد . مراقب باشید و چشمهایتان را باز کنید

برای تو می نویسم ، برای تو خواهر و برادر مصری ام ، برای تو که پایمردی و شهامتت تمام دنیا را انگشت به دهان کرده است .
تو توانستی !
تو توانستی چون نترسیدی !
تو توانستی چون می دانستی چه نمی خواهی !
تو توانستی چون دست در دست همنوعت ، فارغ از هرگونه گرایش فکری و سیاسی بدنبال هدف مشترکتان بودید !
اکنون که برق شادی در پهنای چهره تان می بینم اشک شوق می ریزم چرا که الحق کاری کردید کارستان !
کاری کردی که نسل های آینده می تواند با افتخار از آن بگوید !
اما ...
اما ، لختی بیاسایید .
لختی اندیشه کنید :
چشمهایتان را تا آنجا که ممکن است باز کنید !
کتاب تاریخ را بیاورید و بخوانید !
ببینید بر سر مردم ایران که روزگاری نه چندان دور احساس امروز شما را داشتند چه آمد .
مبادا تاریخ به تلخی تکرار شود .
مبادا بلایی که بر سر ما آمد ، بر سر شما هم بیاید .
مبادا کسانی بیایند و با تکیه بر اعتقادات پاک مذهبی تان بخواهند بر سرتان حکومت کنند و بر سرتان بکوبند و آخرالامر به جایی برسانندتان که از کرده امروز خود پشیمان گردید !
مبادا !
تلاش کنید که پله های دشوار بعدی را نیز با درایت امروزت طی کنی و نوید بخش فردایی روشن برای آیندگانت باشی .
تلاش کنید قانون اساسی جدیدتان را آنگونه بنویسید که از دست خداوند و عمال و آیات و نشانه هایش بدور باشد .
تلاش کنید منشور جهانی حقوق بشر را استوانه و محوراصلی و شاه تیر قانون اساسی تان قرار دهید .
تلاش کنید که حقوق زنان را ، حقوق بچه ها را ، حقوق اقلیت های دینی و همه گرایش های سیاسی را تضمین کنی .
آنگاه است که می توان گفت : نوش جانتان این شهد پیروزی که الحق مستحقش بودید .
دستتان را از راه دور میفشارم و بر آن بوسه می زنم .
یاد همه جانباختگان راه آزادی میهنتان را گرامی می دارم .
پاینده باشید !
زنده باد آزادی و برقرار و پاینده باد دموکراسی نوپای مصر

Sunday, February 6, 2011

درخواست از همه گروهها و اشخاص سیاسی : لطفاً در مورد حرکت اعتراضی روز 25 بهمن اعلامیه پشتیبانی صادر کنید

ایرانیان گرامی ! مبارزین راه آزادی
احزاب ، گروهها ، تشکل ها و بزرگان عرصه سیاست .
دوستان ، یاران ، عزیزان ، سروران و آزادیخواهان :
می دانم همه شما از جریانات مصر و بالطبع از درخواست مجوز آقایان موسوی و کروبی برای راهپیمایی در روز دوشنبه 25 بهمن در مسیر میدان امام حسین تا میدان آزادی خبر دارید .
مصر را همگان دیدیم : رمز موفقیت ، پایداری و اتحاد است . می دانستید در میان این جماعت حداقل 25 حزب و گروه سیاسی شناخته شده وجود دارد ؟ کسی از آنان صدایی شنید ؟ خیر
برای آنکه مقدم بر هر چیز سرنگونی دیکتاتور است .
من ، بعنوان یک ایرانی ، بعنوان یک سرباز راه آزادی میهن از همه شما عاجزانه تقاضا می کنم برای یک بار هم که شده گذشته را به دست فراموشی بسپارید و یکرنگ و یکصدا به حمایت از این خیزش عمومی برخیزید . امروز ، روز وحدت است . روز اتحاد است . روز همدلی است . امروز ، دشمن مشترک همه آزادیخواهان آنجا نشسته و در غیاب یک اتحاد فراگیر از جانب ما کماکان هل من مبارز سر می دهد و رجز خوانی می کند . خواهش می کنم لختی بیندیشید . بگذارید اول ایران را به اتفاق آزاد کنیم ، اجازه دهید امروز فریاد اتحادمان گوش فلک را کر کند بعد به دعواهای گروهی و سیاسی مان بپردازیم . مطمئنم زمان مناسبی برای این کار خواهیم داشت . بشتابید که درنگ موجب پشیمانی است . پاینده باد ایران و ایرانی
امضا - یک ایرانی دردمند

روز 25 بهمن ، چپ و راست و داخلی و خارجی و مجاهد و سلطنتی و سبز و قرمز نداریم ! روز ، روز ایران است

از مردم مصر حداقل این یک شعار را یاد بگیریم . تا به جایی نرسیم که متحد و یکپارچه در مقابل دشمن مشترکمان که دشمن بشریت است ، بایستیم در بر روی همان پاشنه قدیمی خواهد چرخید . یکصدا و متحد پیش بسوی ایرانی آزاد و آباد با مشارکت همه گروههای سیاسی و فکری ! زنده باد آزادی . پاینده باد ایران و ایرانی

Tuesday, February 1, 2011

جوک مصری : میگن مبارک از مشاورش می پرسه این مردم چی دارن میگن ؟

جوک مصری
میگن مبارک از مشاورش می پرسه این مردم چی دارن میگن ؟
مشاورش میگه : هیچی قربان ، میگن آقای مبارک خداحافظ !
مبارک میگه : مگه مردم قراره جایی برن ؟

Sunday, January 30, 2011

آیا تظاهرات و اعتراض به حکومت با تعیین وقت قبلی به نتیجه می رسد ؟

Align Rightجنبش سبز ، برای یک هفته توانست خود را به دنیا نشان دهد و لرزه بر پیکر حکومت بیندازد تا جایی که خامنه ای در روز 29 خرداد کارش به تهدید و عجز و لابه کشید . پس از آن وقتی رژیم مطمئن شد که این جماعت رفتند تا نوبت بعد و با تعیین وقت قبلی بیایند خیالش راحت شد . روز قدس ، عاشورا ، سیزده آبان ، شانزده آذر و و و ! انصاف بدهید . مگر می شود با تعیین وقت قبلی و با استفاده از تقویم رژیم به جنگ دیکتاتور رفت ؟ تا حال هرگز با خود اندیشیده ایم اگر جنبشی که به فاصله یک هفته لرزه بر تمام ارکان رژیم انداخت و می رفت تا تومارش را در هم بپیچد تنها یک هفته دیگر ادامه پیدا می کرد وضعیت ما الآن بگونه ای دیگر بود ؟ اگر چه نمی توان در یک جمله به تمام موارد اختلاف جنبش مردم تونس و جنبش سبز اشاره کرد و نیاز است که همزمان به تفاوت ماهوی دو رژیم نیز پرداخت اما اگر بخواهیم از جنبش مردم تونس که به مدت سه هفته لاینقطع در خیابان بود ، تنها یک درس بگیریم غیر از این خواهد بود : مبارزه با دیکتاتور شوخی نیست و نیاز به تعیین وقت قبلی هم ندارد ؟ تظاهرات اعتراضی که از قبل تعیین شده باشد معمولاً به جایی نمی رسد . از همه دوستان خواهشمندم خودشان را خسته نکنند . این 22 بهمن هم مانند همه 22 بهمن های سابق می آید و می رود . کمی واقع بین باشم . در جایی دیگر هم گفتم که ما داریم هر هفته بهترین فرصت را در ساعت نماز جمعه از دست می دهیم . تا زمانی که با کنار زدن این روش نامطلوب و بدون توجه به حرف کسانی که می دانیم 1001 محدودیت و معذوریت دارند به خیابان نیاییم آش همین آش است و کاسه همان کاسه . بقول ظریفی : دیکتاتور ! آسوده بخواب که ما هم خوابیم

Saturday, January 29, 2011

توصیه ای به ارتشی ها : از ارتش مصر یاد بگیرید ، ملی باشید نه دولتی

حوادث مصر آنچنان به سرعت و پرشتاب پیش می رود که کسی نمی تواند ادعا کند باصطلاح آپدیت است ! هر لحظه واقعه ای و اتفاقی جدید رخ می دهد و کسی نمی داند چند ساعت بعد چه اتفاقی خواهد افتاد . ممکن است همین الان که من دارم این سطور را می نویسم مبارک از مصر فرار کرده باشد و معادلات سیاسی در آنجا و در منطقه به شکلی کاملاً جدید درآید . به هر حال هر اتفاقی که بیفتد ، مصر هنوز مصر است و مردم نیز هنوز همان مردمند . این فقط قدرت است که جابجا می شود و من شخصاً امیدوارم که این جابجایی قدرت به بهترین شکل ممکن و به دست با کفایت نمایندگان واقعی مردم بیفتد . از همه این حرفها گذشته آنچه در این میان - به نظر من - قابل توجه است این است که ارتش در کشورهایی مانند تونس و مصر به رغم داشتن حکومتهایی دیکتاتوری و چند ده ساله ، کماکان یک نهاد ملی با قی مانده و به ابزار قدرت نمایی و اعمال زور از جانب دیکتاتوران بدل نگشته است . در واقع ، فرماندهی ارتش که شامل افسران قسم خورده است - چه در تونس و چه در مصر - خود را و اعتبار ملی اش را فدای قدرت متزلزل بن علی و مبارک نکرد . اگر چه نیروهای امنیتی بخصوص در مصر از هیچ جنایتی فروگذار نکردند ( که این از ویژگیهای بارز همه دیکتاتورهای جهان است که برای خود ارتش شخصی دارند و نمونه هایش را میتوان در کره شمالی ، ایران ، عراق سابق ، سوریه ،رومانی در زمان چائوشسکو و حتا آلمان هیتلری سراغ گرفت ) ولی ارتش تلاش کرد با حفظ جایگاه میانه ، حداقل از دخالت مستقیم در سرکوب مردم خودداری کند و به نوعی سپر بلا میان مردم و نیروهای امنیتی شود . این را گفتم چون می دانم ارتش ایران ( و حتا بدنه اصلی سپاه پاسداران ) نیز از نیروهای میهن پرست و مردمی تشکیل یافته و رضایت نمی دهد که تبدیل به ابزار حفظ قدرت دیکتاتور گردد . امیدوارم همه ما از آنچه در مصر اتفاق می افتد درس بگیریم و در آینده ای نه چندان دور با تکیه بر قدرت یک ارتش مردمی ( و نه دولتی ) تومار دیکتاتور را در این سوی خاور میانه نیز در هم بپیچیم . اندکی صبر .... سحر نزدیک است

Tuesday, January 25, 2011

آیا در جایی از قرآن آمده است که کسی غیر از خداوند اجر کارهای خوب ما را می دهد ؟

این روزها زیاد می شنویم که کسی به کسی می گوید " اجرت با امام حسین " ! پرسش ساده ای که به ذهن متبادر می شود این است که آیا در جایی از قرآن - بعنوان اصلی ترین منبع مشروعیت اسلام - آمده است که خداوند وظیفه اجر و پاداش دادن به بندگانش را به کسی دیگر موکول کرده باشد ؟ اگر چه این بحث شاید مثنوی هفتاد من کاغذ باشد اما واقعاً نمی خواهیم لختی بیندیشیم و گفتارمان را حداقل بر اساس کتاب مقدس ( برای مسلمانان ) تصحیح کنیم ؟ چند درصد از ما ایرانی ها واقعاً قرآن را خوانده ایم و آن را فهمیده ایم ؟ آیا بر اساس همین قرآن می دانیم مصادیق شرک کدامند ؟ بر اساس تعالیم اسلامی آیا شریک قرار دادن در کاری برای خداوند درست است ؟ گذشته از بحث های تاریخی و بررسی صحت و سقم بسیاری از وقایع ، آیا بعنوان کسی که در قرن بیست و یکم و در دوران انفجار اطلاعات زندگی می کنیم نباید به لحاظ رفتار و کردار و اندیشه حداقل اندکی با پیشینیان خودمان فرق داشته باشیم ؟ خلاصه اینکه آیا نمی خواهیم برای برخی از کارهایمان به فرزندانمان توضیح عقل پسندی ارائه دهیم ؟ آیا این درست است اگر ما کورکورانه یک امری را پذیرفته و عمری با آن سر کرده ایم ، رضایت بدهیم که فرزندانمان نیز ندانند چه می اندیشند و چه می گویند و چه می کنند ؟ واقعاً چند درصد از کارهای ما ( بخصوص بخش اعتقادی آن ) با مستندات دینی همخوانی و انطباق دارد ؟ هر کس پاسخی دارد برود جلوی آینه و رو در روی خودش به خودش بدهد ، اگر خودش را قانع کرد ، برود به فرزندش هم بگوید . خرد یکی از بهترین ویژگیهای بشر است بشرطی که مورد استفاده قرار گیرد . امیدوارم روزی برسد که بدانیم چه میگوییم و چه می کنیم

Monday, January 24, 2011

ایمیل وارده : بپذیریم برای اینکه ایران خوب شود باید خودمان خوب باشیم

مانند همیشه ترجیح دادم این ایمیل را که بنظرم جالب آمد با شما در میان بگذارم . ممکن است با تمام آن موافق نباشیم اما رگه ها و گوشه هایی از واقعیت را می توان در آن جستجو کرد :

خاتمی و هاشمی و احمدی نژاد و ... اين يا اون… چه فرقی دارند وقتی ما خودمان مردمان آگاه و درستی نیستیم؟

یک ملت دلال مسلکِ ناآگاه ، با آن حماقت آشکار در هنگام رانندگی یا توحش علنی برای برداشتن یک شیرینی از جعبه ی تعارفی یا شهوت عجیب برای قرار گرفتن در مقابل دوربین ، با رتبه‌ی نخست جستجوی سکس … چرا باید در پی یک زمامدار رویایی باشد؟

من پیشنهاد می کنم ملت هشت سال انتخابات را تعطیل کنند و اجازه بدهند هر کسی که می‌آید همینجور ادامه دهد . بعد خودشان با حوصله این موارد را تجربه کنند :

اول : ایرانی ها لطفا روزی یک بار(یا دست کم یک روز در میان) حمام بروند.

دوم : ایرانی ها قبل از پرتاب فحش به بیرون ، دهانشان را ببندند و تا بیست بشمرند.بخصوص وقتی توی خیابان و جلوی دیگران هستند.

سوم : هر خانواده‌ی ایرانی هر روز یک روزنامه بگیرد !

چهارم : هر فرد ایرانی تعهد کند که هر ماه یک کتاب تازه بخواند … حتی خلاصه مبانی لوله کشی عمومی!

پنجم : رانندگان به جای فاصله ی بین شلوار و جوراب دختری در آن طرف خیابان به داشبورد جلوی چشمشان نگاه کنند و سرعت از پنجاه کیلومتر در هیچ شرایطی تجاوز نکند.

ششم : همه به خودشان تلقین کنند که این کسی که می خواهیم کلاهش را برداریم تا شب برای عزیزمان هدیه ببریم ، خودش عزیزِ یک نفرِ دیگر است.

هفتم : بفهمیم كه زرنگی ضایع كردن حق دیگران نیست بلكه رعایت حقوق دیگران براي رسیدن به حقوق خودمان است .

هشتم : بفهمیم كه اگر صاحب یك بوتیك هستیم شغل ما بوتیك دار است یا اگر راننده تاكسی هستیم شغل ما راننده است . نه اینكه همه دزد و كلاهبردار باشیم و از شغلمان فقط برای راهی به رسیدن به كلاهبرداری استفاده كنیم . به شغلمان احترام بگذاریم و بگذاریم دزدی فقط برای كسی باشد كه شغلش فقط دزدی است.

نهم : مردهای ایرانی یک بار برای همیشه قبول کنند که زنها ، جزو املاکشان نیستند و خودشان عقل دارند. عشق و رابطه و آشنایی هم بازی برد و باخت و فتح قلمرو دیگران نیست.

دهم : مردها تمرین کنند که رد عبور زنی را با نگاه شخم نزنند و زنان تمرین کنند که جواب سلام مردان را با خونسردی و لبخند بدهند چون به معنای … نیست.

یازدهم : ورزشکاران ما بعد از باخت به رقیب تبریک بگویند و دهانشان را تا نیم ساعت بعد از هر باخت یا برد ببندند.

دوازدهم : ایرانی‌ها به جای تمسخر شکل ظاهری سیاستمداران ، فکر کنند که ایراد واقعی کار آن شخص در کجاست.

سیزدهم: به نمایشگاه کتاب اگر می روند برای (کتاب) بروند.

به خیابان فرشته می روند برای (عبور) از خیابان فرشته باشد.

و در کل به هر قبرستانی می روند برای خاطر (همان قبرستان) باشد.

چهاردهم : این آخری از همه سختتر است و اینكه دروغ نگوییم . همانطور كه فكر می كنیم عمل كنیم . فراموش نكنیم ریا كه اكنون عادت و عرف جامعه شده است درواقع یك بیماری اجتماعی است.

عزیزان کسی که این مطالب را نوشته است شاید خود نیز دچار این مشکلات است. همه ما در رفتارمان مشکلاتی داریم. ولی باید بپذیریم ایران ما در حال سقوط است. بپذیریم اگر شرایط کنونی ایران اینگونه است همه دلیلش مدیران و بالا سری های ما نیستند و نقش اصلی را خودمان در این جایگاه ایفا می کنیم.

چرا مثلا اگر هر کدام از ما فقط برای یک ماه به خارج از کشور برویم (برای مثال به سوئد!!!) رفتارمان تغییر می کند ؟ خوب می شویم ! با جنبه می شویم ! فکرو نگاهمان عوض می شود و بدون رو در بایستی بگویم : آدم می شویم!( هر چند برای 1 ماه!!!!)

بپذیریم برای اینکه ایران خوب شود باید خودمان خوب باشیم.

Saturday, January 22, 2011

علی دائی : ظاهراً زور بی بی فاطمه زهرای کره ای ها از بی بی فاطمه زهرای ما بیشتر بود

یادم می آید وقتی علی دائی مربی تیم ایران بود ، قبل از آن شکست مفتضحانه مقابل عربستان و آن هم در تهران ، هر گاه تیم ملی یک بازی را می برد ادعا میکرد که کار کار بی بی فاطمه زهرا بوده است و بس ! به همین دلیل احتمال می دهم که اگر هنوز هم قلباً به این حرفها اعتقاد داشته باشد باید بگوید : ظاهراً زور بی بی فاطمه زهرای کره ای ها از بی بی فاطمه زهرای ما بیشتر بود

Tuesday, January 18, 2011

ایمیل وارده بدون دخل و تصرف

به احترام اين ايميل مي شود چندين روز سكوت كرد

1348............1388

1348

بامداد سرد بهمن ماه بدنيا مي آيم.. پنج خواهر و يك برادر 14 ساله، در خانه منتظر و به گوش مانده اند و تا خبر تولدم را مي شنوند، هلهله مي كنند. برادرم قلك كوچكش را مي شكند و همان شبانه پولهايش را بر مي دارد و به امامزاده «معطوك» خرمشهر مي برد و نذرش را در ضريح مي اندازد. خدا به او يك «برادر» داده.

در آن روزها «برادري» هنوز قيمت داشت!


1357

انقلاب است. كوچه ها را مي دَوَم. وقتي به خانه مي رسم، كسي نيست. همه رفته اند خانه «خديجه خانم» پاي تلويزيون نشسته اند:«هيس! بيا امام رو ببين! امام اومد!» زنها و بچه ها، يكي يكي «صورت امام» را بر صفحه تلويزيون مي بوسند. مادرم كه زن سّيده و معتقدي است، دستي بر صفحه تلويزيون مي كشد و «قل هوالله» مي خواند و مرا فرا مي خواند. جلو مي روم. دستش را مسح مي كشد روي صورتم.

در آن روزها «ايمان» هنوزقيمت داشت!

1363

بحبوحه جنگ است. مادرم چادر به سر از دور مي آيد. نگاهش نااميد اما مهربان است. كتابهايم را به او ميدهم تا پولش را از دستش بگيرم و بروم براي ناهار، نان بخرم. اما مي بينم آن كاغذ، پول نيست! «كوپن» است. كوپن روغن يا قند يا برنج. دارد مي رود آن را به «محمودآقاي بقال» بفروشد و با پولش، نان و پنير بخرد! پدرم از يك وانت پياده مي شود، زيرلب به راننده غُر ميزند كه كرايه اضافه گرفته. راننده كرايه اش را به پدرم پس مي دهد و هر دو مي خندند.

«همدلي» هنوز قيمت داشت.

پدر 40 تومان به مادر مي دهد. مادرم مي گويد: «با اين كه نمي شود چيزي خريد!» پدرم مي گويد:«توكل برخدا! فردا هم خدا كريمه!»

در آن روزها «اميد» هنوز قيمت داشت.

1365

بمباران هاي دشمن بعثي به شيراز هم رسيده.. پدرم سالهاست «عزادار» شهر دوست داشتني مان «خرمشهر» است. اينجا و آنجا مردم مي گويند بايد كاري براي وطن بكنيم.

آن روزها «وطن» هنوز قيمت داشت!

يك شب تابستاني سر شام مي گويم:«من با حسن ميخواهم بريم جبهه!» زبان مادرم بند مي آيد! «حسن» همكلاسي ام به «شوخي و جدي» به من مي گويد تصميم گرفته «شهيد» شود تا خانواده فقيرش «بيمه» شوند! جايي شنيده ام:«نگوييد انقلاب براي من چه كرده؟ بگوييد من براي انقلاب چه كرده ام؟» فكر مي كنم. اما معنايش را نمي فهمم. من هم مي خواهم همراه حسن به جبهه بروم تا وقتي كسي پرسيد:«تو براي انقلاب چه كاري كرده اي؟» جوابي داشته باشم! چون هنوز انقلاب براي خانواده فقير ما كاري نكرده و نمي تواني اين سئوال را بپرسي؛ مگر آنكه به سئوال دومي، جواب داده باشي!

از طرفي به قول «حسن» در آن شرايط سخت، «يك نان خور» هم كمتر، بهتر! «حسن» را بعد از «شبيخون انبردستي» ستون پنجم در جزيره مجنون هرگز نمي بينم! مفقودالاثر شده و جز پلاكش چيزي از او باقي نمانده است! در برگشت، حجله اش را سر خيابان شان مي بينم. مي شنوم خانواده اش، پول اهدايي «بنياد شهيد» را قبول نكرده و گفته اند:«حسن جانش را براي اسلام و وطنمان داده، نه براي پول!» هنوز هم وقتي فاتحه مي خوانم، ياد«حسن» هستم و به ياد «مرام» خانواده فقيرش.

آن روزها «مرام» هنوز قيمت داشت.

1368

يك سال بعد از جنگ، «كار» كم است. اما هنوز «اميد» هست. پول نيست، اما هنوز «توكل» هست. «خوشبختي» نيست، ولي هنوز «خنده» در خانه ها هست. «پدر» چندماهي است «رفته» و بين ما نيست، ولي «وطن» همچنان هست.ما هرچه توانستيم براي انقلاب كرده ايم، ولي انقلاب هنوز كاري از دستش برنيامده! خانواده هنوز در فقر است.آن روزها هنوز «فقر» زينت مؤمنان است و مسابقه ثروت اندوزي شروع نشده!

پدرم در خاك سوخته خرمشهر «جان» داده و من از اينكه جنازه اش را از شهرش انتقال داديم و در شيراز دفن كرديم، هنوز احساس گناه مي كنم. مي گويم خرمشهري كه ما رفتيم و ديديم، نه گورستان داشت.نه غسالخانه داشت و نه حتي «قبركن»! چاره اي نداشتيم مادرم مي گويد اينجا هم جزو خاك وطنشه. «خاك پاك» ايرانه. فرقي نداره!

آن روزها هنوز «خاك» قيمت داشت.

در خرمشهر، آن قدر «بيكاري» هست كه راننده ماشيني كه كنُترات مي كند تا ما و جنازه پدر را به شيراز ببرد، تا خود شيراز سرخوش است كه مسافري گير آورده و با صداي كم،ترانه هاي «آغاسي» را زمزمه مي كند! بعد به خود مي آيد و آهي مي كشد و زيرلب فاتحه اي مي خواند. دست آخر «نصف» پولش را بابت شرمندگي يا همدردي نمي گيرد.

آن روزها هنوز «معرفت و همدردي» قيمت داشت!

1371

مي آيم تهران.روزنامه «سلام» و خبرنگاري مي كنم و در اتاقي در طبقه آخرش، شبها مي خوابم و روزها مي نويسم. اما كم خوابي هميشگي را دارم. هنوز هم مي نويسم و هنوز هم كم مي خوابم. با خودم مي گويم بايد كاري بكنيم. هنوز مي دانم بايد كاري براي «ايران» بكنيم.تا روزي كه ايران براي ما «كاري» بكند! با اين حال؛

ايران» هنوز قيمت داشت.

«تكه ناني» داشتيم. «خرده هوشي»، ايماني، ديني،... و صداي اذان مرحوم مؤذن زاده، هميشه به يادمان مي انداخت كه هرچه نباشد، آن بالاها يك «خدايي»هست! خدايي كه خيلي كارها برايمان كرده، بي آنكه پرسيده باشد:«تو براي خداي خود چه كرده اي؟»



...
واكنون؛ خردادماه 1388

مي نويسم: در دوره انقلاب و جنگ و بعد از آن، از بمباران و گرسنگي وسختي ها عبور كرديم و با «زردي فقر» ساختيم و زنده مانديم. «اميد»داشتيم. مي دانستيم روزي ايران «ساخته» خواهد شد. حالا گويا سالهاست مُرده ايم و ديگر زندگي نمي كنيم. فقط زنده ايم. يكي آمده و زده به سيم آخر و مي گويد همه آنها كه در اين سالها معتمدان ما و رهبران كشور بودند، مشتي «دزد» بوده اند. رهبران كشور مي گفتند «مسئولان» دارند ما را به سمت «ارزشها» مي برند! و كشور را به «بهشت» تبديل خواهند كرد! اما حالا يكي آمده و مي گويد از همه اين سي سال، 27 سالش را ما توسط «منتخبين مردم» و «معتمدين امام و رهبري»، «چاپيده» شده ايم! «چپاول» شده ايم! او مسئولان قبل از خود را به «فساد و دزدي» متهّم مي كند و ما را براي «حماقت» انتخاب مشتي دزد و فاسد! سرزنش مي كند و رأي مي خواهد! در مناظره تلويزيوني، روبروي نخست وزير سالهاي جنگ مي نشيند و با تهديد مي پرسد:«بگم؟ بگم؟» و عكس همسر او را نشان مي دهد تا «پرده از تخلف تحصيلي!» او بردارد! ولي فراموش كرده تا همين چندماه قبل يك «دكتر جعلي» را وزير كشور كرده بود و تا آخر از او حمايت كرد تا همين انتخابات را آن دكتر فريبكار برگزار كند! او به جز همين «اتهامات كلي» و افشاي مافياهاي خيالي، چيزي ندارد كه بگويد.اما ما را «بهت زده» مي كند!

به آن 27 سال و ادعاي دزدي هاي ميلياردي و صحت و سقم اين افتراها كاري نداريم. اما به چيزهايي فكر مي كنم كه اكنون سالهاست مُرده اند. در همين چهارسال، ما چند فقره «تلفات ارزشي» داده باشيم كافي است؟ مايي كه در آغوش بمباران و گرسنگي و فقر، «زندگي» مي كرديم. در كنار «نفرت از دشمن» به وطن و خانواده و خدا عشق داشتيم وعاشقي مي كرديم. در اوج مشكلات، «گذشت» را مي شناختيم و فداكاري مي كرديم. در بحبوحه بي ناني، ما دين داشتيم. مسجد و زيارتگاه و امامزاده مي رفتيم. نذر مي كرديم. اخلاق داشتيم.. برادري داشتيم.. مرام داشتيم. در تمام آن 27 سال ما «دل» داشتيم.. در دل مان، عشق به «ايران» داشتيم.و در ايران مان، يك دنيا اخلاق و «ايمان» داشتيم! و حالا يكي آمده و در پايان چهارسال دولتش، سكوتش را شكسته تا به زعم خودش دوباره افشاگري كند! چون «ترس از شكست» در انتخابات را به طور جدي تري لمس كرده است! حالا او، بعد از چهارسال،دوباره با جذابيت هاي «افشاگري» آمده و به ما خبر مي دهد كه ما ملتي «دزد زده ايم».«چپاول شده ايم». اما نمي گويد بزرگترين چيزهاي ما را در دوره «خود او» دزديده اند! نمي گويد در دوران خود او، «اعتماد» ما را دزديدند. «ايمان» ما را ربودند. «اخلاق» ما را چاپيدند.. «برادري» را در دل برادرانمان كشتند. «وطن پرستي» را به سُخره گرفتند! غرورملي ما را پايمال كردند! ايثار را در دل ما كشتند! و عاشقي را، غارت كردند! دين و دنيا و آخرتمان را كه از روز ازل «قيّم» بودند! بعد از اينهمه «تلفات» كه داده ايم، با خود مي انديشم:«ما را به سخت جاني خود، اين گمان نبود....

هرکس در هرجا احساس مسئولیت می کندباید در حد خود در گسترش آگاهی های سیاسی، اجتماعی تلاش کند حتی با گفتن یک نکته در جمع کوچک