من نمی دانم در این چند روز چه بر سر پدر و مادر فرنود کوچولو آمده و چه بر آنها گذشته است . مطمئنم آنها با این پرسش ساده فرنود مواجه بوده اند که چرا " خاله نرگس " حرف من را نشنید یا اگر شنید ، چرا عوض کرد ؟ مگر من چه گفته ام که اینجنین باید نادیده گرفته شوم و مورد سانسور واقع شوم ؟
آری ! این احتمالاً اولین تجربه سانسور فرنود بوده که توسط یک هموطن بدبخت استبدادزده دیگر بر او تحمیل شد .
به هر حال ، بخش تلخ این داستان را وامی گذارم به اهل فن و کسانی که در زمینه روانشناسی کودک و جامعه شناسی استبدادزدگی و خودسانسوری تخصص دارند اما بخش بامزه داستان هنوز بر جای خود باقی است ! بقول دوستی که می گفت :
توصیه خاله نرگس به همه آقایان : وقتی رفتید دستشویی فراموش نکنید که "لباسشویی"تان را روشن کنید
آری ! این احتمالاً اولین تجربه سانسور فرنود بوده که توسط یک هموطن بدبخت استبدادزده دیگر بر او تحمیل شد .
به هر حال ، بخش تلخ این داستان را وامی گذارم به اهل فن و کسانی که در زمینه روانشناسی کودک و جامعه شناسی استبدادزدگی و خودسانسوری تخصص دارند اما بخش بامزه داستان هنوز بر جای خود باقی است ! بقول دوستی که می گفت :
توصیه خاله نرگس به همه آقایان : وقتی رفتید دستشویی فراموش نکنید که "لباسشویی"تان را روشن کنید
No comments:
Post a Comment