Thursday, December 17, 2009

متن کامل سخنرانی خمینی - 12 بهمن 1357 - بهشت زهرا

نکته بسیار مهم : در اینجا فقط قسمتهایی از سخنرانی که در مورد آن بین گروههای مختلف اختلافی وجود ندارد آورده شده است شما میتوانید قسمتهای مورد اختلاف را در این لینک بخوانید :مگر سخنرانی خمینی مربوط به 1400 سال پیش است که این همه اختلاف بر روی آن وجود دارد؟

قسمتهایی از سخنرانی که اختلافی بین گروههای مختلف در مورد آن وجود ندارد و با این حال صدا و سیما در دهه های اخیر هیچگاه این قسمتها را نیز به صورت کامل پخش نکرده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ما در این مدت مصیبت ها دیده ایم، مصیبت های بسیار بزرگ و بعضی پیروزیها حاصل شد كه البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل های پدر از دست داده.
من وقتی چشمم به بعضی از اینها كه اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود كه نمی توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات كه بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشكر از این ملت بكنم كه همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارك و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید.
من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می كنم و در غم آنها شریك هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می كنم. من به جوان هائی كه پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می كنم.

خوب، ما حساب بكنیم كه این مصیبت ها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه می گفت و چه می گوید كه از آنوقتی كه صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند كه مستحق این عقوبات شدند ملت ما یك مطلبش این بود كه این سلطنت پهلوی از اول كه پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود. آنهائی كه در سن من هستند، می دانند و دیده اند كه مجلس موسسان كه تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد، ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان، مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس كردند و با زور، وكلای آن را وادار كردند به اینكه به رضاشاه رای سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یك امر باطلی بود، بلكه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینكه ما فرض می كنیم كه یك ملتی تمامشان رای داند كه یك نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینكه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لكن اگر چنانچه یك ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینكه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از این، سرنوشت ملت بعد را معین می كند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائید كه زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض كنیم كه سلطنت قاجاریه به واسطه یك رفراندمی تحقق پیدا كرد و همه ملت هم ما فرض كنیم كه رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی كه بعدها می آیند. در زمانی كه ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یك از ما زمان آقامحمدخان را ادراك نكرده، آن اجداد ما كه رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند كه زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یك ملتی بوده، یك سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است كه یك سلطانی را بر ما مسلط كند. ما فرض می كنیم كه این سلطنت پهلوی، اول كه تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس كردند و این اسباب این می شود كه - بر فرض اینكه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی كه در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی كه الان بیشتر شان، بلكه الا بعض قلیلی از آنها ادارك آنوقت را نكرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین كنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بكنیم كه قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند كه برای ما سرنوشت معین كنند هر كسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی كه درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یك ملتی را كه بعدها وجود پیدا كنند، آنها تعیین بكنند؟ این هم یك دلیل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی كه در آنوقت درست كرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض كنیم كه صحیح بوده است، این ملتی كه سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید كه ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی كه اینها رای دادند به اینكه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یك راه است از برای اینكه سلطنت او باطل است.

حالا می آئیم سراغ دولت هائی كه ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس هائی كه ما داریم. در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمان ها آن هم نسبت به بعض از وكلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وكلا. شما الان اطلاع دارید كه در این مجلسی كه حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید كه در تهران سكنی دارید، من از شما مردم تهران سوال می كنم كه آیا این وكلائی كه در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید كه اینها را خودتان تعیین كنید اكثر این مردم می شناسند این افرادی را كه به عنوان مجلس و به عنوان وكیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم. مجلسی كه بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است. بنابر این اینهائی كه در مجلس نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینكه حقوق هر فرض كنید كه وكیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهائی هم كه در مجلس سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند. و اما دولتی كه ناشی می شود از یك شاهی كه خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وكلائی كه تعیین كرده است غیرقانونی است، دولتی كه از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این ملت حرفی را كه داشتند در زمان محمدرضاخان می گفتند كه این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در حالا هم می گویند كه ما این وكلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم. آیا كسی كه خودش از ناحیه مجلس، از ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیر قانونی هستند، می شود كه قانونی باشد ما می گوئیم كه شما غیر قانونی هستید باید بروید. ما اعلام می كنیم كه دولتی كه به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می كند، حتی خودش قبول ندارد كه قانونی است، خودش تا چند سال پیش از این، تا آنوقتی كه دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت كه غیرقانونی است، حالا چه شده است كه می گوید من قانونی هستم این مجلس غیرقانونی است، از خود وكلا بپرسید كه آیا شما را ملت تعیین كرده است هر كدام ادعا كردند كه ملت تعیین كرده است، ما دستشان را می دهیم دست یك نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می كنیم كه این آقا آیا وكیل شما هست، شما او را تعیین كردید حتما بدانید كه جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یك ملتی كه فریاد می كند كه ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است كه سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است كه یك قبرستان شهید برای ما درست بكنند، در تهران، یك قبرستان هم در جاهای دیگر

من باید عرض كنم كه محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما رفت، فرار كرد و همه چیز ما را به باد داد. مملكت ما را خراب كرد، قبرستان های ما را آباد كرد. مملكت ما را از ناحیه اقتصاد خراب كرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و از هم ریخته است كه اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال های طولانی با همت همه مردم، نه یك دولت این كار را می تواند بكند و نه یك قشر از اقشار مردم این كار را می توانند بكنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند. شما ملاحظه كنید، به اسم اینكه ما می خواهیم زراعت را، دهقان ها را دهقان كنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می خواهیم حالا دهقانشان كنیم، اصلاحات ارضی درست كردند، اصلاحات ارضی شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد كه بكلی دهقانی از بین رفت، بكلی زراعت ما از بین رفت و الان شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این كار را كرد تا بازار درست كند از برای آمریكا و ما محتاج به او باشیم در اینكه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را، تخم مرغ از او بیاوریم یا از اسرائیل كه دست نشانده آمریكاست بیاوریم.
بنابراین كارهائی كه این آدم كرده به عنوان اصلاح، این كارها خودش افساد بوده است. قضیه اصلاحات ارضی یك لطمه ای بر مملكت ما وارد كرده است كه تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بكنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و كمك كنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یك فرهنگ عقب نگه داشته درست كرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری كه جوان های ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینكه یك مدتی در اینجا یك نیمه تحصیلی كردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج تحصیل بكنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است كه این دانشگاه را داریم لكن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نكرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.
این آدم به واسطه نوكری كه داشته، مراكز فحشا درست كرده، تلویزیونش مركز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراكزی كه اجازه دادند برای اینكه باز باشد، مراكز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند. در تهران مركز مشروب فروشی بیشتر از كتابفروشی است، مراكز فساد دیگر الی ماشائالله است. برای چه سینمای ما مركز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مركز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی كه در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما كی مخالفت كردیم با تجدد، با مراتب تجدد مظاهر تجدد وقتی كه از اروپا پایش را در شرق گذاشت خصوصا در ایران، مركز چیزی كه باید از آن استفاده تمدن بكنند ما را به توحش كشانده است. سینما یكی از مظاهر تمدن است كه باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید كه جوان های ما را اینها به تباهی كشیده اند و همین طور سایر این جاها. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت كرده اند به مملكت ما.
و اما نفت ما، تمام نفت ما را به غیر دادند، به آمریكا و غیر از آمریكا دادند، آنی كه به آمریكا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه برای پایگاه درست كردن برای آقای آمریكا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست كردیم. آمریكا با این حیله كه این مرد هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست كرد یعنی اسلحه آورده اینجا كه ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بكند، باید مستشارهای آنها باشند، باید كارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت كه این نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا كرده بود، عمر سلطنتی پیدا كرده بود، مخازن نفت ما را تمام كرده بود، زراعت مان را هم كه تمام كرده، این ملت بكلی ساقط شده بود و باید عملگی كند برای اغیار. ما كه فریاد می كنیم از دست این، برای این است. خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینكه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است كه در اختناق بسر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد كار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یك از اقشار ملت كارشان را می توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود و الا هم باز نیمه حشاشه او كه باقی است، نیمه حشاشه این اختناقی هم باقی است. ما می گوئیم كه خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها مجرمند و باید محاكمه بشوند و ما آنها را محاكمه می كنیم.

من دولت تعیین می كنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می كنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می كنم، من به واسطه اینكه ملت مرا قبول دارد (تكبیر حضار) این آقا كه خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریكا از این پشتیبانی كرده و فرستاده به ارتش دستور داده كه از او پشتیبانی بكنید، انگلیس هم از این پشتیبانی كرده و گفته است كه باید از این پشتیبانی بكنید. یك نفر آدمی كه نه ملت قبولش دارد نه هیچ یك از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند كه می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می كنند، از این حرف ها هم می زنند لكن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار). می گوید كه در یك مملكت كه دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یك مملكت دو تا دولت ندارد لكن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی، دولتی كه ما می گوئیم، دولتی است كه متكی به آرای ملت است، متكی به حكم خداست، تو باید یا خدا را انكار كنی یا ملت را. باید سرجایش بنشیند این آدم و یا اینكه به امر آمریكا و اینها وادار كند یك دسته ای از اشرار را این ملت را قتل عام كند.

ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا كنند، ما نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم های سابق، ما نخواهیم گذشت كه محمدرضا برگردد، اینها می خواهند او را برگردانند، بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید، نقشه دارند می كشند، ستاد درست كرده مردیكه در آن جائی كه هست، روابط دارند درست می كنند، می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی كه همه چیزمان اختناق در اختناق باشد و همه هستی ما به كام آمریكا برود. ما نخواهیم گذاشت، تا جان داریم نخواهیم گذاشت و من از خدای تبارك و تعالی سلامت همه شما را خواستار هستم و من عرض می كنم بر همه ما واجب است كه این نهضت را ادامه بدهیم تا آنوقتی كه اینها ساقط بشوند و ما به واسطه آرای مردم، مجلس سنا درست بكنیم و دولت اول را، دولت دائمی را (مقصود من از مجلس سنا مجلس موسسان بود، نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یك حرف مزخرفی است، همیشه بوده.) تعیین بكنیم.

و من باید یك نصحیت به ارتش بكنم و یك تشكر از یكی از اركان ارتش، یك قشرهائی از ارتش. اما آن نصحیتی كه می كنم این است كه ما می خواهیم كه شما مستقل باشید، ماها داریم زحمت می كشیم، ماها خون دادیم، ماها جوان دادیم، ماها حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر كشیدند، می خواهیم كه ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمی خواهید شما نمی خواهید مستقل باشید
آقای سرلشكر! شما نمی خواهید مستقل باشید، شما می خواهید نوكر باشید
من به شما نصحیت می كنم كه بیائید در آغوش ملت، همان كه ملت می گوید بگوئید، ما باید مستقل باشیم، ملت می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریكا و اجنبی باشد، شما هم بیائید، ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم، شما هم بیائید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگوئید (ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم این مستشارها باشند.) ما كه این حرف را می زنیم كه ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است كه بریزید توی خیابان خون جوان های ما را بریزید كه چرا می گوئید من باید مستقل باشم ما می خواهیم تو آقا باشی.
و اما تشكر می كنم از این قشرهائی كه متصل شدند به ملت، اینها آبروی خودشان را، آبروی كشورشان را، آبروی ملت شان را اینها حفظ كردند. این درجه دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوائی، اینها همه مورد تشكر و تمجید ما هستند و همین طور آنهائی كه در اصفهان و در همدان و در سایر جاها، اینها تكلیف شرعی، ملی، كشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت را كردند ما از آنها تشكر می كنیم و به اینهائی كه متصل نشدند می گوئیم كه متصل بشوید به اینها، اسلام برای شما بهتر از كفر است، ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می گوئیم این مطلب را، شما هم برای خودتان این كار را بكنید، رها بكنید این را، خیال نكنید كه اگر رها كردید ما می آئیم شما را به دار می زنیم. این چیزهائی است كه شماها یا كسان دیگر درست كرده اند والا این همافرها و این درجه دارها و این افسرها كه آمدند و متصل شدند، ما با كمال عزت و سعادت آنها را حفظ می كنیم و ما می خواهیم كه مملكت، مملكت قوی باشد، ما می خواهیم كه مملكت دارای یك نظام قدرتمند باشد، ما نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم، ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لكن نظام ناشی از ملت در خدمت ملت، نه نظامی كه دیگران سرپرستی اش را بكنند و دیگران فرمان به آن بدهند.

والسلام علیكم ورحمت الله وبركاته

Wednesday, December 16, 2009

ارادت مردم ایران به خمینی را میتوان از روی ترافیک جاده های تهران شمال در روز 13 خرداد فهمید

بدون شرح ! فقط همین
ارادت مردم ایران به خمینی را میتوان از روی ترافیک جاده های تهران شمال در روز 13 خرداد فهمید

ماجرای عکس خمینی رو بیخیال ! به فکر آینده باشیم . جنبش سبز یک جنبش انقعالی نیست که منتظر حاج عزت ضرغامی بماند که چه نقشه ای پیاده کند

ماجرای عکس خمینی رو بیخیال ! به فکر آینده باشیم . جنبش سبز یک جنبش انقعالی نیست که منتظر حاج عزت ضرغامی بماند که چه نقشه ای پیاده کند .
اگر جنبش سبز خود را اکثریت می داند - که همینطور هم هست - نیازی ندارد که مثلاٌ بیاید بیرون و عکس این و آن را علم کند که " ما نبودیم "
اصلاٌ مهم نیست
بگذارید صدا و سیمای رژیم هر غلطی دلش می خواهد بکند
به ما چه !
ما کار خودمان را می کنیم
نیازی هم نداریم که بخواهیم به کسی ثابت کنیم که تا چه میزان به خمینی ارادت داریم
ارادت ما به خمینی رو همه میتونن از جهت ترافیک 13 و 14 خرداد هر سال بفهمن
بریم عکسشو بلند کنیم و داد بزنیم که چی بشه ؟
بقول قدیمی ها : نه قم خوبه نه کاشون ... ( در مثل مناقشه نیست )
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Tuesday, December 15, 2009

شما رو به خدا یکی پیدا بشه به من بگه " آرمان امام خمینی ! " چی بود

از قدیم الایام به ما یاد دادن که " پرسیدن عیب نیست ، ندانستن عیب است "
برای همین من هم یک پرسش دارم ... اونم این که :
" آرمان امام خمینی " چی بود ؟
خواهش می کنم من گمراه رو از این جهالت دربیارید
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Sunday, December 13, 2009

من به مرده بی احترامی نمی کنم اگر چه او را هرگز امام خود ندانسته و نمی دانم

بعنوان عضوی کوچک از جنبش سبز ازادیخواهی ایرانیان اعلام میکنم که اگر چه آقای خمینی را رهبر و امام خود نمی دانم ولی هرگز به عکس او بی احترامی نمی کنم و قضاوت را به تصمیمی که همه ایرانیان در آینده ای نه چندان دور در مورد میزان امامت ایشان می گیرند واگذار می کنم چرا که
جنبش سبز یک جنبش رو به جلو است
جنبش سبز هرگز با گذشتگان و درگذشتگان کاری ندارد
جنبش سبز دشمنان واقعی خود را بهتر از خودشان می شناسد
جنبش سبز نیازی به پاره کردن عکس ندارد
جنبش سبز اهل خشونت نیست
چنبش سبز اهل هتاکی نیست
جنبش سبز دشمنان آزادی میهن را به نابودی می کشاند
جنبش سبز به کسی که قدرت دفاع از خود را ندارد و اساساٌ در روند وقایع امروز ایران نقشی ندارد توهین نمی کند
وقت جنبش سبز بسیار باارزشتر از این حرفهاست
جنبش سبز ، به کوری چشم دشمنانش ، سبز است
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Saturday, December 12, 2009

آقای خامنه ای ، هر ترفندی میخواهی بزنی ، بزن .. کارشما دیگه تمومه . شب بخیر

مطمئن نیستم ولی احتمال دارد که بیانیه جمعی از ارتشیان و نیز ماجرای پاره کردن عکس آقای خمینی ، بخشی از یک سناریوی جدید در راستای اعمال فشار بیشتر بر جنبش سبز آزادیخواهی مردم ایران و دانشحویان و رهبران جنبش باشد
برای آنانی که به یاد ندارند ، خلاصه عرض می کنم که در جریان مبارزان انتخاباتی چند دوره پیش نیز چنین حرکت سخیفی ( سخیف نه از جهت پاره کردن عکس خمینی که از جهت اینکه این رژیم حاضر است از همه چیز و حتا مقدسات خودش نیز بگذرد و بدیهی ترین اصول انسانی را نیز زیر پا نهد تا به اهداف پلید خو دست یابد) انجام شد . ماجرا از این قرار بود که عده ای جوان با رنگ و روی نوین و مشابه بیشتر جوانان این مرز و بوم سعی در هتک حرمت به مقدسات و عزاداری ماه محرم کردند با این انگیزه که این کار به حساب طرفداران آقای خاتمی گذاشته شود و موج کاذبی بر علیه ایشان درست شود که البته این توطئه در نطفه خفه شد.
لازم به یادآوری است که هنوز هم شایعاتی در پشت انگیزه و هدف عاملان و آمران حادثه آتش سوزی سینما رکس آبادان وجود دارد و اتفاقاٌ این گونه عملکرد ها بیش از پیش این فرضیه را تقویت میکنم که عوامل - به ظاهر اسلامی - دست اندرکار انقلاب ، ترتیب این سانحه دلخراش را دادند تا بتوانند بر احساسات مردم سوار شده و موج ضد رژیم پهلوی ایجاد کنند که تا حدودی هم موفق شدند . کسی هم از خودش نپرسید که چرا یک جکومت که به هر حال دغدغه هایی از جهت امنیتی دارد باید دست به یک همچو اقدامی بزند ! بگذریم ... امیدوارم روزی برسد و این ماجرا بطور کامل برای افکار عمومی جهان روشن شود
در خاتمه می خواستم یک پیام به رهبران حکومت کودتایی و در صدر آنان آقای خامنه بدهم که :
آقای خامنه ای ، هر ترفندی میخواهی بزنی ، بزن .. کارشما دیگه تمومه . شب بخیر
بقول معروف : اوم ممه رو لولو برد
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

این هم از ماجرای جایزه صلح نوبل احمدی نژاد - بخوانید و بخندید

صبح امروز محمود احمدی نژاد در یک کنفرانس خبری اعلام کرد كه به خاطر تلاشهای صلح جویانه اش در راستای حذف اسراییل از نقشه جهان، انکار هولوکاست و همچنین سرکوب و کشتار ملاطفت آمیز مخالفان تقلب در انتخابات اخیر ایران ، بنیاد صلح نوبل در اقدامی نادر ، دومین جایزه صلح نوبل امسال را به ایشان اهدا کرد. وی در حالی كه اصل جایزه خود را به خبرنگاران نشان میداد افزود: متاسفانه به علت سهل انگاری بنیاد نوبلِ تاریخ اشتباها به جای ۲۰۰۹ ، سال ۲۰۰۳ بر روی مدال حک شده است. وی در جواب یک خبر نگار كه چرا بر روی جایزه به جای نام محمود احمدی نژاد، نام شیرین عبادی آمده است گفت به علت شیرینی لبخند من و همچنین عبادت های بسیارم ، مرا در خانه شیرین عبادی مینامند، كه مدارکش هم موجود است و میتوانم به شما نشان بدهم. بنیاد نوبل هم در این راستا اعلام کرد: ما دیگه رسما کم آوردیم

Friday, December 11, 2009

آقای خامنه ای ، کاری نکنید که مردم ایران در ایام محرم جوگیر بشن و یهو بنیان ظلم شما رو از ریشه برکنن !

آقای خامنه ای ، کاری نکنید که مردم ایران در ایام محرم جوگیر بشن و یهو بنیان ظلم شما رو از ریشه برکنن
همین

Wednesday, December 9, 2009

چنار عباسعلی - گوشه ای دیگر از بدبختی ما ایرانی ها

آورده اند که حرم سرای عریض و طویل" ناصرالدّین شاه" هر روز شاهد دعوا
و رقابت های پنهان و آشکار بود، روزی کنیز یکی از بانوان حرم، مرتکب
خلافی می شود و از آن رو که می دانست بانو عصبانی خواهد شد و تنبیهش می
کند، تا قبل از آنکه خبر به او رسد خود را به" ری" رسانده و در"
عبدالعظیم" بست می نشیند، خبر بست نشینی کنیزک که به شاه می رسد از بانوی
حرم می خواهد، گناه کنیز را ببخشد؛ البته این بست نشینی و خروج کنیز از
حرم، شاه را به فکر می برد که چاره ای کند تا اهل حرم به هنگام حوادثی
این چنین پا به خارج حرم نگذارند و در همان اندرونی، امکان بست نشینی
برایشان فراهم باشد!
فکر بکری به ذهن شاه رسید، بانوئی گیس سپید از اهل حرم را دستور داد
تا به دروغ این خبر منتشر کند که خواب نما شده و به او خبر داده اند که
در پای چنار کهن سال" گشن شاخ" در توی محوطه اندرونی امامزاده ای به نام"
عباسعلی" مدفون است
این خبر که در حرم پیچید،همه خوشحال از اینکه امامزاده ای در اندرون
دارند از شاه خواستند که دور چنار را نرده کشد و علم و کُتل آویز کند
شاه دستور داد اطراف چنار نرده کشیدند و اینگونه شد که آنجا را "چنار
عباسعلی" نام گذاشتند، هر که حاجتی داشت و مبتلا به گرفتاری می شد رو به
امامزاده ی تازه کشف شده می آورد و دخیل می بست
زن های شوهر مُرده، کنیزکان کُتک خورده، یتیمان درد کشیده، مقروضان
گرفتار شده، راه ماندگان دست خالی مانده، عاشقان به وصال نرسیده، خلاصه
هر مصیبت کشیده ای رو به سوی چنار عباسعلی آورد و کم کم پاتوق هر چه
بدبخت و بیچاره و درمانده ای شد!
"
ناصرالدین شاه" هر چند این حیله به خرج داد تا گرفتاران اهل حرم برای
بست نشینی ناچار به خروج از حرم نشوند اما به مرور این امامزاده صاحب
شجره نامه و زیارتنامه و برو و بیائی شد تا در پناه این قداست ساختگی،
آنچه که مردم از ظلم و بی عدالتی شاه سراغ داشتند را فراموش کنند
علم ها و کُتل های برافراشته و پارچه های تکّه تکّه شده و گره خورده
بر شاخه های چنار قداست یافته و دیگ های آش و پلو نذری در پای چنار و
دعاها و وردهای ساخته شده نیز کم کم مردم را مشغول به آنجا کرد، طوری که
پناه جستن به "عبدالعظیم حسنی" و قداست راستین او می رفت که جای خود را
به" چنار امامزاده" ای ساختگی در توی حرم شاه بدهد!
وه !!... که چه حیله ای است و چه می کُند و چه قدرتی دارد، این" آئین
گرائی مذهبی " آنجا که بدل بسازند برای دور ساختن از "اصل" تا مردم مشغول
باشند و مجالی برای فکر نیابند.
چنار عباسعلی به عنوان نمادی از "قداست های ساختگی" اگر الآن به پا
نیست، امّا بی شک ریشه هائی داخل در جهل و نادانی توده ها، همچنان قابل
رویش دارد و باقی است


چرا زبان ما بجای اینکه پارسی باشد فارسی است

زبان‌شناسی مردمی باژگونه!


در زبان عربی چهار حرف: پ – گ – ژ – چ وجود ندارد.آن‌ها به جای این ۴ حرف، از واج‌های : ف – ک - ز – ج بهره می‌گیرند. و اما: چون عرب‌ها نمی‌توانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانی‌ها،

به پیل می‌گوییم: فیل!
به پلپل می‌گوییم: فلفل
به پهلویات باباطاهر می‌گوییم: فهلویات باباطاهر
به سپیدرود می‌گوییم: سفیدرود
به سپاهان می‌گوییم: اصفهان
به پردیس می‌گوییم: فردوس
به پلاتون می‌گوییم: افلاطون
به تهماسپ می‌گوییم: طهماسب
به پارس می‌گوییم: فارس
به پساوند می‌گوییم: بساوند
به پارسی می‌گوییم: فارسی!
به پادافره می‌گوییم: مجازات،مکافات، تعزیر، جزا، تنبیه...
به پاداش هم می‌گوییم: حقوق یا جایزه!

چون عرب‌ها نمی‌توانند «گ» را برزبان بیاورند،
بنابراین ما ایرانی‌ها
به گرگانی می‌گوییم: جرجانی
به بزرگمهر می‌گوییم: بوذرجمهر
به لشگری می‌گوییم: لشکری
به گرچک می‌گوییم: قرجک
به گاسپین می‌گوییم: قزوین!
به پاسارگاد هم می‌گوییم: تخت سلیمان‌نبی!

چون عرب‌ها نمی‌توانند «چ» را برزبان بیاورند،
ما ایرانی‌ها،
به چمکران می‌گوییم: جمکران
به چاچ‌رود می‌گوییم: جاجرود
به چزاندن می‌گوییم: جزاندن

چون عرب‌ها نمی‌توانند «ژ» را بیان کنند،
ما ایرانی‌ها

به دژ می‌گوییم: دز (سد دز)
به کژ می‌گوییم: :کج
به مژ می‌گوییم: : مج
به کژآئین می‌گوییم: کج‌آئین
به کژدُم می‌گوییم عقرب!
به لاژورد می‌گوییم: لاجورد

فردوسی فرماید:به پیمان که در شهر هاماوران
سپهبد دهد ساو و باژ گران

اما مابه باژ می‌گوییم: باج

فردوسی فرماید: پیاده شد از اسپ و ژوپین به دست
همی رفت شیدا به کردار مست

اما ما به اسپ می‌گوییم: اسب
وبه ژوپین می‌گوییم: زوبین

وچون در زبان پارسی واژه‌هائی مانند چرکابه، پس‌آب، گنداب... نداریم، نام این چیزها را گذاشته‌یم فاضل‌آب، و به آن مجتهد برجسته‌ی حوزه هم می‌گوییم: علامه‌ی فاضل !

چون مردمی سخندان هستیم و از نوادگان فردوسی،
به ویرانه می‌گوییم خرابه
به ابریشم می‌گوییم: حریر
به یاران می‌گوییم صحابه!
به ناشتا وچاشت بامدادی می‌گوییم صبحانه یا سحری!
به چاشت شامگاهی می‌گوییم: عصرانه یا افطار!
به خوراک و خورش می‌گوییم: غذا و اغذیه و تغذیه ومغذی(!)
به آرامگاه می‌گوییم: مقبره
به گور می‌گوییم: قبر
به برادر می‌گوییم: اخوی،
به پدر می‌گوییم: ابوی
و اکنون نمی‌دانیم برای این که بتوانیم زبان شیرین پارسی را دوباره بیاموزیم و بکار بندیم، باید از کجا آغاز کنیم؟!
۱- از دگرگون کردن زبان پارسی؟
۲- از سرنگون کردن حکومت ناپارسی؟
٣ - از پالایش فرهنگی ؟

***
هنر نزد ایرانیان است و بس! از جمله هنر سخن گفتن! شاعر هم گفته است:
تا مرد سخن نگفته باشد،
عیب و هنرش نهفته باشد!
بنابراین ، چون ما ایرانیان در زبان پارسی واژه‌ی گرمابه نداریم به آن می‌گوئیم: حمام!
چون گل‌سرخ از شن‌زار‌های سوزان عربستان سرزده به آن می‌گوئیم: گل محمدی!
چون در پارسی واژه‌های خجسته، فرخ و شادباش نداریم
به جای «زادروزت خجسته باد» می‌گوئیم: «تولدت مبارک».
به خجسته می گوئیم میمون
اگر دانش و «فضل» بیشتری بکار بندیم می‌گوییم: تولدت میمون و مبارک!
چون نمی‌توانیم بگوییم: «دوستانه» می گوئیم با حسن نیت!
چون نمی‌توانیم بگوییم «دشمنانه» می گوییم خصمانه ، یا: با سوء نیت
چون نمی‌توانیم بگوئیم امیدوارم، می‌گوئیم انشاءالله
چون نمی‌توانیم بگوئیم آفرین، می‌گوئیم بارک‌الله
چون نمی‌توانیم بگوئیم به نام ویاری ایزد، می‌گوییم: ماشاءالله
و چون نمی‌توانیم بگوئیم نادارها، بی‌چیزان، تنُک‌‌‌مایه‌گان، می‌گوئیم: مستضعفان، فقرا، مساکین!
به خانه می‌گوییم: مسکن
به داروی درد می‌گوییم: مسکن
(
و اگر در نوشته‌ای به چنین جمله‌ای برسیم : «در ایران، مسکن خیلی گران است» نمی‌دانیم «دارو» گران است یا «خانه»؟
به «آرامش» می‌گوییم تسکین .سکون
به شهر هم می‌گوییم مدینه تا «قافیه» تنگ نیاید!

ما ایرانیان، چون زبان نیاکانی خود را دوست داریم:

به جای درازا می گوییم: طول
به جای پهنا می‌گوییم: عرض
به ژرفا می‌گوییم: عمق
به بلندا می‌گوییم: ارتفاع
به سرنوشت می‌گوییم :تقدیر
به سرگذشت می‌گوییم: تاریخ
به خانه و سرای می‌گوییم : منزل و مأوا و مسکن
به ایرانیان کهن می گوییم: پارس
به عوعوی سگان هم می گوییم: پارس!
به پارس‌ها می‌گوییم: عجم!
به عجم (لال) می گوییم: گبر

چون میهن ما خاور ندارد، به خاور می‌گوییم: مشرق یا شرق!
به باختر می‌گوییم: مغرب و غرب
و کمتر کسی می‌داند که شمال و جنوب وقطب در زبان پارسی چه بوده است!

چون «ت» در زبان فارسی کمیاب وبسیار گران‌بها است (و گاهی هم کوپنی می‌‌شود!)

تهران را می نویسیم طهران
استوره را می نویسیم اسطوره
توس را طوس
تهماسپ را طهماسب
تنبور را می نویسیم طنبور(شاید نوایش خوشتر گردد!)
همسر و یا زن را می نویسیم ضعیفه، عیال، زوجه، منزل، مادر بچه‌ها، یا بهتر از همه‌ی اینها: آقامصطفی!

چون قالی را برای نخستین بار بیابانگردان عربستان بافتند (یا در تیسفون و به هنگام دستبرد، یافتند!) آن را فرش، می نامیم!
آسمان را عرش می‌نامیم! و در این «عرش» به کارهای شگفت‌آوری می‌پردازیم همچون: طی‌الارض! و شق‌القمر( که هردو «ترکیب» از ناف زبان پارسی بیرون آمده‌اند!)

***
استاد توس فرمود:
چو ایران نباشد، تن من مباد!
بدین بوم و بر زنده یک‌تن مباد!

و هرکس نداند، ما ایرانیان خوب می‌دانیم که نگهداشت یک کشور، ملت، فرهنگ و «هویت ملی» شدنی نیست مگر این که از زبان آن ملت هم به درستی نگهداری شود. ما که مانند مصری‌ها نیستیم که چون زبانشان عربی شد، امروزه جهان آن‌ها را از خانواده‌ی اعراب می‌دانند. البته ایرانی یا عرب بودن، هندی یا اسپانیائی بودن به خودی خود نه مایه‌ی برتری‌ است و نه مایه‌ سرافکندگی. زبان عربی هم یکی از زبان‌های نیرومند و کهن است. سربلندی مردمان وکشورها به میزان دانستگی‌ها، بایستگی‌ها، شایستگی‌ها، و ارج نهادن آن‌ها به آزادی و «حقوق بشر» است. با این همه، همان‌گونه که اگر یک اسدآبادی انگلیسی سخن بگوید، آمریکایی به شمار نمی‌آید، اگر یک سوئدی هم، لری سخن بگوید، لُر به شمار نخواهد رفت. چرا یک چینی که خودش فرهنگ و زبان و شناسنامه‌ی تاریخی دارد، بیاید و کردی سخن بگوید؟ و چرا ملت‌های عرب، به پارسی سخن نمی‌گویند؟ چرا ما ایرانیان باید نیمه‌عربی – نیمه‌پارسی سخن بگوئیم؟ فردوسی، سراینده‌ی بزرگ ایرانیان در ۱۰۷۰ سال پیش برای این که ایرانی شناسنامه‌ی ملی‌اش را گم نکند، و همچون مصری از خانواده‌ی اعراب به شمار نرود، شاهنامه را به پارسی‌ی گوش‌نوازی سرود و فرمود:

پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد وبارانش ناید گزند

جهان کرده‌ام از سخن چون بهشت
از این بیش تخم سخن کس نکشت

از آن پس نمیرم که من زنده‌ام
که تخم سخن من پراگنده‌ام

هر آن کس که دارد هُش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین

اکنون منِ ایرانی چرا باید از زیباترین واژه‌های دم دستم در «زبان شیرین پارسی» چشم‌پوشی کنم و از لغات عربی یا انگلیسی یا روسی که معنای بسیاری از آنان را هم بدرستی نمی‌دانم بهره بگیرم؟
و به جای توان و توانائی بگویم قدرت؟
به جای نیرو و نیرومندی بگویم قوت؟
به جای پررنگی بگویم غلظت؟
به جای سرشکستگی بگویم ذلت؟
به جای بیماری بگویم علت؟
به جای اندک و کمبود بگویم قلت؟
به جای شکوه بگویم عظمت؟
به جای خودرو بگویم اتومبیل
به جای پیوست بگویم ضمیمه، اتاشه!!
به جای مردمی و مردم سالاری هم بگویم «دموکراتیک»

به باور من، برای برخی از ایرانیان، درست کردن بچه، بسیار آسان‌تر است از پیداکردن یک نام شایسته برای او!
بسیاری از دوستانم آنگاه که می‌خواهند برای نوزادانشان نامی خوش‌آهنگ و شایسته بیابند از من می‌خواهند که یاری‌شان کنم!
به هریک از آن‌ها می‌گویم: «جیک جیک تابستون که بود، فکر زمستونت نبود؟!» به هر روی،چون ما ایرانیان نام‌هائی به زیبائی بهرام و بهمن و بهداد و ... نداریم، اسم فرزندانمان را می‌گذاریم علی‌اکبر، علی‌اوسط، علی‌اصغر! (یعنی علی بزرگه، علی وسطی، علی کوچیکه!) پسران بعدی را هم چنین نام می‌نهیم: غلامعلی، زینعلی، کلبعلی (سگِ علی= لقبی که شاه اسماعیل صفوی برخود نهاده بود و از زمان او رایج گردید) محمدعلی، حسین‌علی، حسنعلی، سبزعلی، گرگعلی، شیرعلی، گداعلی و...نام آب کوهستان‌های دماوند را هم می‌گذاریم آبعلی!

وچون در زبان پارسی نام‌هائی مانند سهراب، سیاوش، داریوش و... نداریم نام فرزندانمان را می‌گذاریم اسکندر، عمر، چنگیز، تیمور، علی... و چون نام‌های خوش‌آهنگی همچون: پوران، دُردانه، رازدانه، گلبرگ، بوته، گندم، آناهیتا، ایراندخت، مهرانه، ژاله، الیکا (نام ده و رودی کوچک در ایران)، لِویس (نام گل شقایق به گویش اسدآبادی= از دامنه‌های زبان پهلوی ساسانی) و... نداریم، نام دختران خود را می‌گذاریم: زینب و رقیه و معصومه و زهرا و سکینه و سمیه و ...

دخترعمویم سُمیه

«
درعنفوان جوانی، چنان که افتد و دانی!» از دختر عمویم سمیه پرسیدم :« سمیه یعنی چی؟» گفت: «نمی‌دونم بخدا!» گفتم: «آدمی که معنی نام خودش را هم نداند به درد جرز دیوار می‌خورد!» پاسخ داد: «اِوا! اگه اینطوره خودت بگو ببینم میرزاآقا یعنی چی؟!» گفتم : «چرا زود برافروخته میشی!» با بانگ بلند پاسخ داد: «برافروخته، مرافروخته چیه دیگه؟! عصبانی شدم
رفتم ازعمویم پرسیدم:«عموجان! سمیه یعنی چی؟» گفت: «الله‌اعلم!» پرسیدم: «اعلم یعنی چی؟!» گفت «یعنی ذغنبوط!» پرسیدم: «ظقنبوت یعنی چی؟» پرخاش‌کنان گفت:«لا الله الی الله! برو پی‌کارت بخت‌النصر!» دیگر ترسیدم بپرسم «بخت‌النصر کی بود؟

همکلاسی‌ام جواد

از همکلاسی‌ام جواد پرسیدم : « جواد یعنی چی؟» گفت «من از کجا بدانم؟!» گفتم: «ازبابات بپرس» فردای آن روز از او پرسیدم: «بابات چی گفت؟» جواب داد «گفت فضولی موقوف!» پرسیدم «موقوف یعنی چی؟!» جواب داد: «از کجا بدانم؟ مگه من خدام

دانای(حکیم) توس فرمود:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی

از آن‌جایی که ما ایرانیان مانند دانای توس، مهر بی‌کرانی به میهن خود داریم
به جای رستم‌زائی می‌گوئیم سزارین رستم در زهدان مادرش رودابه آنچنان بزرگ بود که مادر نتوانست او را بزاید، بنابراین پزشکان، پهلوی مادر را شکافتند و رستم را بیرون آوردند. چنین وضعی برای سزار، قیصر روم هم پیش آمد و مردم باخترزمین از آن‌پس به این‌گونه زایاندن و زایش می‌گویند سزارین. ایرانیان هم می‌توانند به جای واژه‌ی «سزارین» که در زبان پارسی روان شده، بگویند: رستم‌زائی

به نوشابه می‌گوییم: شربت
به کوبش و کوبه می‌گوییم: ضربت
به خاک می‌گوییم: تربت
به بازگشت می‌گوییم: رجعت
به جایگاه می‌گوییم: مرتبت
به هماغوشی می‌گوییم: مقاربت
به گفتاورد می‌گوییم: نقل قول
به پراکندگی می‌گوییم: تفرقه
به پراکنده می‌گوییم: متفرق
به سرکوبگران می‌گوییم: قوای انتظامی
به کاخ می‌گوئیم قصر،
به انوشیروان دادگر می‌گوئیم: انوشیروان عادل

***
باری، چون حضرت آیت‌الله...مجتهدعظیم‌الشأن به مرده می‌گوید میت
ما هم به مردگان می‌گوییم اموات
به فرشته‌ی آدمکش می‌گوییم:ملک‌الموت!
به دریای آرام می‌گوییم: بحرالمیت!
و در «محضرحاج‌آقا» آنقدر «تلمذ» می‌کنیم که زبان پارسی‌مان همچون ماشین دودی دوره‌ی قاجار، دود و دمی راه می‌اندازد به قرار زیر:
به خاک سپردن = مدفون کردن
دست به آب رساندن = مدفوع کردن
به جای پایداری کردن می‌گوییم: دفاع کردن= تدافع = دفع دشمن= دفع بلغم = و...
به جای جنگ می‌گوییم: = مدافعه، مرافعه، حرب، محاربه. به خراسان می‌گوییم: استان قدس رضوی!
به چراغ گرمازا می‌گوییم: علاءالدین! یا والور!
به کشاورز می‌گوییم: زارع
و به کشاورزی می‌گوییم: زراعت

اما ناامید نشویم. این کار شدنی است!

تا سال‌ها پس از انقلاب مشروطیت
به جای دادگستری می‌گفتیم عدلیه
به جای شهربانی می‌گفتیم نظمیه
به جای شهرداری و راهداری می‌گفتیم بلدیه
به جای پرونده می گفتیم دوسیه
به جای

Monday, December 7, 2009

بزودی خشتک جنایتکاران را پشت و رو سرشان میکشیم

مردم ایران و بخصوص جوانان این مرز و بوم در شانزده آذر ثابت کردند که این کار مثل آب خوردن راحت است
فقط کافیست بخواهیم
نه رهبر و نه عنتر و نه هیچکدام از مزدوران و فاسدان و قداره کشان و بی پدرومادران را یارای مقاومت نیست
بزودی همه شان را راهی زباله دان تاریخ خواهیم کرد
شک نکنید
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Saturday, December 5, 2009

دوستان گرامی بالاترینی ، هر لینکی مربوط به 16 آذر باشه و داغ نشه ما همه مسئولیم


دوستان گرامی بالاترینی ، رسالت ما اطلاع رسانیه
ضمناٌ ما باید نشون بدیم که همه مون با هم متحدیم
پس کمک کنید که حداکثر اطلاع رسانی در زمینه فعالیتهای مربوط به 16 آذر انجام بشه
هر لینکی مربوط به 16 آذر باشه و داغ نشه ما همه مسئولیم
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Friday, December 4, 2009

آخرین لیست ائمه نماز جمعه تهران منتشر شد

بر اساس این لیست
1 - جنتی دایناسور
2 - صدیقی گوساله
3 - امامی زیر خاکی
4 - خاتمی گاومیش
ائمه جمعه تهران هستند

Thursday, December 3, 2009

آقای نقدی ، در ایران هم یک حرامزاده فرمانده نیروی مقامت بسیجه !

پیرو فرمایش گهربار نقدی در مورد روسای جمهور ایتالیا و فرانسه و آمریکا ، می خواستم با ایشان یادآوری کنم که :
در ایران هم یک جنایتکار رهبره ، یک دیوانه زنجیری رئیس جمهوره و یک حرامزاده فرمانده نیروی مقامت بسیجه
همین

زنده باد آزادی
پاینده یاد ایران

آقای خامنه ای ، تو واقعاٌ خجالت نمیکشی با این جماعت طرفدارت ؟

آقای خامنه ای
خطابم مستقیماٌ متوجه شماست
شما که ادعا می کنی رهبر انقلابی ، شما که میگن ولی امر مسلمین جهانی ، تا حالا برگشتی یه نیگاه به طرفدارات بندازی ؟
یه مشت لات و چاقوکش و مزدور و حرامزاده و بی پدر و مادر شدن خیل پیروان رهبری ! همین
بخدا هر آدم شیر پاک خورده ای جای شما بود یه ذره خجالت میکشید
فقط گفتم بدونی
بعداٌ نگی نگففتین

زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Sunday, November 22, 2009

ساعت 3 بعداز ظهر روز یکشنبه 15 آذر ( 6 دسامبر ) زنجیر انسانی ایرانیان در تمام شهرهای جهان

هم میهنان گرامی خارج از کشور

لازم است ما هم دوباره به خود آییم و در حمایت از خواهران و برادران مان در ایران و نشان دادن همبستگی همه ایرانیان با هم ، اقدام به برگزاری یک زنجیر انسانی در شهر محل سکونت مان کنیم
پیشنهاد می کنم بمنظور نشان دادن هر چه بیشتر اتحاد و همبستگی مان ، رأس ساعت 3 بعد از ظهر روز یکشنبه 15 آدر ( مطابق با 6 دسامبر ) و قبل از برگزاری مراسم و تظاهرات اصلی در ایران ، با تشکیل یک زنجیر انسانی در یک مکان مشخص - که تعیین آن بعهده فعالان همان شهر میباشد - 3 هدف اصلی را نشانه بگیریم

1 - نشان دادن اتحاد و همبستگی مان ، پیش از همه به خودمان و تأکید بر این موضوع که جنبش آزادیخواهی و ضد دیکتاتوری ایرانیان زنده تر از همیشه و با قدرت در حال بالیدن است

2 - نشان دادن حمایت و پشتیبانی قاطع مان از هم میهنان داخل کشور و دادن روحیه مضاعف به مبارزین خط مقدم جبهه ضد استبدادی

3 - دادن آدرس دقیق به مردم ، دولت ها و رسانه های کشورهای خارج که فردا روز جهانی حمایت از دانشحویان و مردم آزادیخواه ایران می باشد که بنوبه خود تأثیر بسزایی در عقب کشیدن عوامل کودتا و مزدوران اجنبی ساخته جمهوری اسلامی خواهد داشت

زنده باد آزادی
پاینده با ایران
برافراشته باد پرچم مبارزات ضد استبدادی دانشجویان دلاور ایران

Friday, November 20, 2009

حجت الاسلام صدیقی - امام جمعه موقت تهران - بحق گوساله ترین آخوندی است که تا این لحظه بر روی کره خاکی رؤیت شده است

این را از خودم نمی گویم
یادتان است چند وقت پیش سر کلمه " یارانه " چه افتضاحی بالا آورد ؟ جوری که طدا و سیما رو مجبور کرد باه آن شکل مسخره و احمقانه سخنرانی جناب گوساله رو ادیت کنه
همین جناب گوساله که نمیدونم از کدوم جهنم دره ای پیداش کردن امروز برگشته گفته : دولت عربستان از این ببعد میخواهد برای زوار ایرانی پاسپویت ( و نه ویزا ! ) صادر کنه
شما رو بخدا انصافاٌ توی قبرس هم الاغی به این کیفیت پیدا میشه ؟
اینا رو گفتم که بدونین تکلیف اونایی که پشت سر یه همچو گوساله ( البته امیدوارم به گوساله ها توهین نشده باشه ) نماز میخونن چقدر روشنه
پایان مطلب

Wednesday, November 18, 2009

با شما هستم ، شما که فقط بدلیل تکراری بودن منفی میدی اگه یه روز قدرت دستت بیفته چیکار میکنی ؟

فرق ما با امثال سعید مرتضوی خیلی هم زیاد نیست
شما که فقط بدلیل تکراری بودن لینک ، ورمیداری و منفی میدی
هیچ فکر کردی اگه یه روز قدرت بیفته دستت چیکارا که نمیکنی ؟
خفه کردن دیگران عاقبتی غیر از عاقبت جمهوری اسلامی ندارد
از ما گفتن بود

زنده باد آزادی
زنده باد آزادی بیان
پاینده باد ایران

Friday, November 13, 2009

حال که ایتالیایی ها از پرتاب مصباح ( ماهواره ) سرباز زدند ، ما خودمان مصباح ( یزدی ) را شوت می کنیم

در خبرها آمده بود که شرکت ایتالیایی که به ادعای مقامات جمهوری اسلامی قرار بود ماهواره مصباح را ( آنهم پس از خودداری روسیه از انجام این کار ! ) به فضا پرتاب کند ، صراحتاٌ از انجام این پرتاب سر باززده است
حال که مقرر شده است به هر قیمت مصباح پرتاب شود ، بیایید دست به دست هم دهیم و مصباح ( البته از نوع یزدی آن ! ) را خودمان شوت کنیم ، آنهم نه با موشک که با یک فقره اردنگی
بجای سال 2010 هم سال 1388 خودمان را برای این عملیان جالب و خنده دار پیشنهاد می کنم

Thursday, November 12, 2009

قابل توجه تجزیه طلب ها : بعنوان یک کرد ، ابتدا خودم را "یک ایرانی" می دانم

قابل توجه تجزیه طلب ها : بعنوان یک کرد ، ابتدا خودم را " ایرانی" می دانم
جالب این است که بدانید که اتفاقاٌ خودم را "ایرانی تر" از همه هم می دانم
مطمئن هم هستم که اکثریت قریب باتفاق کردهای ایران در این احساس با من مشارکت دارند
این را گفتم که همه بدانند که احسان نیز یک ایرانی کرد بود
همه تلاش احسان ها نجات میهن آریایی از چنگال ظلم و ستم استبداد دینی بوده ، هست و همیشه خواهد بود

زنده باد آزادی
پاینده باد ایران آریایی

Tuesday, November 10, 2009

آقای خامنه ای ، اگر تا چهارشنبه سوری زنده ماندی ، همانروز خودمان دخلت را می آوریم

بقول معروف : یه بار جستی ملخک - دو بار جستی ملخک - آخر تو مشتی ملخک
آقای خامنه ای
روز قدس و سیزده آبانمان را با تمام گوشت و پوست و استخوانت لمس کردی
روزهای بزرگ دیگری هم چون شانزده آذر و دهه اول محرم و تاسوعا و عاشورا ( با تمام بی اعتقادی که با این مسائل دارم ولی امسال که قرار است بنفع ایران ما باشند به استقبالشان میروم ! ) و ... در راه است
اگر آنقدر جان سخت بودی و توانستی تا آخر سال دوام بیاوری ( که روز بروز احتمالش پائینتر و پائیتنر می آید ! ) به امید همت عالی مردم ایران خاصه جوانان رشید این مرز و بوم دز شامگاه آخرین سه شنبه سال 88 دخل خودت و تمام مزدورانت را خواهیم آورد
اگر هم فکر میکنی گزافه میگویم
بچرخ تا بچرخیم

زنده باد آزادی
پاینده ایران

Tuesday, November 3, 2009

آقای منتظری ! به خاطر پذیرش اشتباه ، دمت گرم

من این پذیرش اشتباه رو بفال نیک میگیرم و امیدوارم همه کسانی که در طول 30 سال اخیر قدمی برداشته اند که ممکن است به سود مردم ایران و منافع ملی و ابروی کشورمان نباشه از ایشون یاد بگیرن

زنده باد آزادی
پاینده ایران

با پوزش از تمام دوستان : آقای خامنه ای ، ... میخوری از این به بعد خودتو رهبر ایران بدونی

با پوزش از تمام دوستان : آقای خامنه ای ، ... میخوری از این به بعد خودتو رهبر ایران بدونی
هم خودت و هم همه اونایی که فکر میکنن تو ...هی هستی ... میخورین در مورد مردم آزاده ایران حتا حرف بزنید
آنچنان بر سرتان خراب هواهیم شد که تا آرزو کنید که ایکاش آخر عمرتان روز قبل بود
همین

زنده باد آزادی
زنده باد ازادی
زنده باد ازادی
زنده باد ازادی
زنده باد ازادی
زنده باد ازادی
زنده باد ازادی
زنده باد ازادی

Friday, October 30, 2009

خامنه ای ، منفورترین انسان عصر حاضر است

آقای خامنه ای

شما منفور هستی ! می دانی ؟ شما به جایی رسیدی که تعداد آنانی که آرزوی مرگتان را دارند ده ها ، صدها و بلکه هزاران هزار برابر کسانی هستند که آنهم بدلیل منافع مادی مجیزتان را می گویند

پس ، لطفاٌ برو گم شو و بمیر ، به همین سادگی
برو و دنیا را از کثافت وجود خودت پاک کن

ختم کلام

امضا - همه ایرانیان با غیرت

Tuesday, October 27, 2009

رنگ سبز رنگ وسط رنگین کمان است


طبیعت نیز با جنبش آزادیخواهی مردم ایران همراهی کرده است
به عکسی از رنگین کمان توجه کنید
رنگ سبز دقیقاٌ در میانه آن ایستاده است
اگر بپذیریم که رنگین کمان یا همان قوس قزح عصاره تمام نورهای موجود است پس براحتی میتوان نتیجه گرفت که رنگ سبز ( یا همان نور سبز ) معتدلترین رنگ موجود در طبیعت است
این را میتوان بمعنای اعتدال ( بخوانید دوری از هر گونه افراط و تفریط ) جنبش سبز مردم ایران دانست و بفال نیک گرفت و از هم اکنون به آینده آن امیدوار بود

زنده باد آزادی
پاینده ایران

Saturday, October 24, 2009

مـــــــــــــــــــــــــــــا بیشمــــــــــــــــــــــــاریم

این عبارت " ما بیشماریم " را روحیه بخش ترین عبارت حال حاضر جهان می دانم
همزمان ، کوبنده ترین سلاح علیه هر دشمن مردم در هر کجای جهان است
پس همه با هم یکصدا و هم آوا خروش برآوریم که

مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا بیـشمـــــــــــــــــــــــــــــــــاریم

سیزده آبان روز کشیدن سیفون بر روی خامنه ای و احمدی نژاد و ذوب شدگان در ولایت جهل و جور و فساد

سیزده آبان روز کشیدن سیفون بر روی خامنه ای و احمدی نژاد و ذوب شدگان در ولایت جهل و جور و فساد
این زیباترین ، رساترین ، منصفانه ترین و دلچسپ ترین تعبیری است که میتوان از خروش مردم ایران در روز سیزده آبان ارائه کرد

به امید آزادی و دموکراسی
پاینده ایران

Monday, September 28, 2009

آقای شهرام همایون ، لطفاٌ خفه شو ! برو کنار بذار باد بیاد

میدانم شما ممکن است مخالف باشید ولی من شهرام همایون را روی دیگر سکه احمدی نژاد میدانم

Thursday, September 24, 2009

خوشحالم که نظام جمهوری اسلامی تنها و تنها یک ستون دارد ( ونه بیشتر) . کار ما راحت تر !

کار سختی در پیش نداریم
همان یک ستون لرزان را بیاندازیم کار جمهوری اسلامی تمام است تمام
فکر کنید اگر بجای یک ستون - مانند سلیر کشورها - چهار یا پنج ستون داشت
قبول کنید سخت تر میشد انداختش
اما الان راحته
مگر نمیگن تمام هستی جمهوری اسلامی روی شاخ ولایت فقیه میچرخد ؟
خوب بهت همون شاخ رو میشکونیم
همین راهی که داریم میریم که در واقع راهی نیست جز راه آزادی ایران ، ما رو قشنگ میرسونه به هدف
با هر " مرگ بر دیکتاتور " که فریاد بزنیم بخشی از این ستون کذایی میریزه ... تا بالاخره روی سر همه ارادتمندان خودش خراب بشه و اونایی رو هم که اون بالا مالا ها نشستن طی یک سقوط ازاد موفقیت آمیز محکم بندازه دم چک مردم
خودشونم اینو بهتر از هر کسی میدونن

متأسفانه در بالاترین تیتر امتیاز می گیرد نه محتوا

متأسفانه در بالاترین تیتر امتیاز می گیرد نه محتوا ! همین

Wednesday, September 23, 2009

To whom it may shake hands with Ahmadinejad !

Dear UN officials
Dear International bodies
Dear Americans

If you have shaken hands with Ahmadinejad ( non president of IRAN ) Please wash and sanitize your hands right away because his hands are bloody and Iranian people will never forget and forgive you if you don't do that .
We will watch you closely and will be waiting for your regret declaration

Best Wishes
Signed and sealed
more than 65,000,000 Iranians

Saturday, September 19, 2009

مــــن بیش از همیشه به " ایـرانـی " بــــودن خودم افتخــــــار می کنم و اینبار برای آن دلیـل هم دارم

یکصد و سه سال از صدور فرمان مشروطیت میگذرد ، اما هرگز " ایرانی بودن " تا به این پایه که امروز هست ، افتخار آمیز نبوده است
دیگر می توانی با افتخار سرت را بالا بگیری ، سینه ات را ستبر کنی و با صدای بلند فریاد بزنی که ایرانی هستی ، کاری که سالها بود انجام می دادیم ولی وقتی با خویشتن خویش تنها می شدیم ، چیزی در اعماق وجودمان آزارمان می داد . عذاب وجدان می گرفتیم و با خود می گفتیم که واقعاٌ این ایرانی بودن کجایش افتخار دارد و هراز و یک فحش و فضیحت نثار بخت بد و طالع نحسمان میکردیم . اینک اما ورق برگشته است و انگار همه چیز همانی شده که باید می بود . دیگر دل و جرأت پیدا کرده ایم . دیگر فریادمان را نمی اندیشیم ، بلکه بر عکس ، افکارمان را داد می زنیم . بغض های در گلو فرو خفته مان را بعد از - انگار - قرن ها با صدای بلند بیرون می ریزیم . تمدن مان را به رخ همه جهان می کشیم و سرهای مان را - از همه مهمتر - بالا میگیریم . از ورای قرن ها بازگشته ایم و صندلی گم شده و اشغال گشته مان را می جوییم . آری به همه جهان فهماندیم که ما عرب ( بمعنای ساکن کشورهای عربی ) نیستیم و ایران هم کشور عربی نیست. به همه یادآوری نمودیم که قدرت جایی نیست مگر در قدم ، بازو ، گلو و از همه مهمتر اندیشه مردم که ما باشیم .
آری براستی ما دیگر " مردم " شدیم . استوار و پایدار . قدرتمند و توانا . و نشان دادیم که چه ضعیف است هر آنکس که با مردم درافتد . براستی چه دارد ؟ حتا از پخش تصاویر تظاهراتی که خودشان بانی و دعوت کننده اش بوده اند قاصرند . میفهمید ؟ قاصرند . یعنی ناتوانند . یعنی دستشان کوتاه شده است . به همین راحتی . به هزار و یک نیرنگ و خدعه دست می یازند تا مگر دلیل موجهی برای عدم پخش بازی فوتبال سوار کنند ! این تازه ابتدای کار است . با بازی های بعدی چه می کنند ؟ با مدرسه و دانشگاه چه می کنند ؟ با محرم و سیزده ابان و دهه فجر و بیست و دوی بهمن چه می کنند ؟ با سفرهای استانی شان چه می کنند ؟ با تظاهرات چند ده هزار نفری ایرانیان در نیویورک چه می کنند ؟ مگر میتوان در صحن علنی مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد در حالی که ده ها - و شاید هم صدها - هزار نفر در پشت همان در می خواهند که تو نباشی ؟ همه اینها را گفتم و صدها و هزارها نگفته گذاشتم که بگویم دیگر جمهوری اسلامی ایران وجود خارجی ندارد و هر چه هست تنها و تنها " ایران " است و بس .
آه ایران چه شیرین است بر زبان آوردنت
آه ایران چه افتخارآمیز است خود را فرزند تو خواندن
و آه ایران چه سربلندی امروز ، آنقدر که همه فرزندان راستین ات را جان تازه بخشیده است
پاینده باشی ای مام میهن