Wednesday, March 13, 2013

خطاب به جناب محسن ناموس! شما محبت کنید و نان بازویتان را بخورید

در خبرها آمده است که محسن رضایی ( ملقب به محسن ناموس ) در آخرین اظهار فضل ( شما بخوانید اظهار عبودیت ) انتخاباتی اش گفته است که میر حسین موسوی و مهدی کروبی "عمله آمریکا" هستند . بعنوان یک ایرانی که نه به این آقایان رأی داده ام و نه هرگز حاضر خواهم شد رأی بدهم، به جناب ایشان عرض می کنم که بجای این شکر خوری ها بهتر است نان بازویشان را بخورند اگر چه شنیده ام کسی که به نان بیغیرتی و بی ناموسی عادت کرد دیگر نان قوت بازو از گلویش پایین نمی رود! همین و بس

Sunday, February 3, 2013

اگر شما جای وزیر برکنار شده بودید، عقلانی ترین کاری که می کردید چه بود ؟ فرار نبود !؟

بالاخره یکی دیگر از وزرای دولت امام زمان نیز امروز برکنار شد . در این میانه بازار پر هیاهو که بقول قدیمی ها سگ صاحبش را نمی شناسد، می خواهم بدانم صرف نظر از دعواهای جناحی موجود و اینکه در این میان حق با کیست، اگر شما جای این فرد بودید در شرائط حاضر و با توجه به اینکه آفتاب دولت احمدی نژاد رو به افول است و او بنا دارد همزمان با خود آفتاب بقیه را هم از وسط آسمان به پایین بکشاند، همچنین با توجه به اینکه همه بهتر از خود جناب وزیر برکنار شده می دانند که ایشان در این میان فقط و فقط نقش گوسفند قربانی را ایفا کردند و بودن و ماندن مرتضوی نه در اختیار ایشان بود و نه در حوزه مسئولیتشان، بهترین و عقلانی ترین کاری که می کردید چه بود؟ آیا فرار را بر قرار ترجیح دادن نبود؟ آیا نباید منتظر خبر قریب الوقوع فرار شیخ الاسلامی به خارج از کشور ( هر جهنم دره ای که راهش بدهند ) بود ؟ پیشنهاد می کنم کسانی که دسترسی به منابع خبری دارند در روزهای آتی گوشه چشمی به ایشان داشته باشند تا مبادا خدای ناکرده بعدن سورپرایز شوند

Thursday, January 31, 2013

انتخابات آزاد که همواره کابوس خامنه ای بوده و هست اتفاقاً همان چیزی است که دوای واقعی درد این مملکت است !

انتخابات آزاد - آن هم با تعریف استاندارد و بین المللی آن - اصول و ضوابط خود را دارد . این آزادی در واقع ناظر به هر سه مرحله قبل، هنگام و بعد از انتخابات می شود چه برای رأی دهندگان و چه برای کاندیداها . لابد در هر کشوری هم کاملاً واضح و مبرهن است که چارچوب و ضوابط برگزاری انتخابات نیز در قالب قانون اساسی و قانون انتخابات مشخص می شود که بالمآل به تأیید مردم همان کشور نیز رسیده است و اگر نقصی در آن مشاهده شود و لازم آید که بنا به تغییر احوالات زمانه یا تغییرات جمعیتی موجب بازنگری قرار گیرد ، توسط نمایندگان قانونی مردم اصلاح و با تأیید می رسد. الغرض، آنچه تاکنون در کشور ما به اسم انتخابات برگزار شده است بیش از یک کاریکاتور موهن از انتخابات نبوده است چرا که هم در زمینه کاندیداتوری و هم در اجرای انتخابات و هم در اعلام نتایج همواره دخل و تصرف شده و نهایتاً مکنونات قلبی و امیال سیاسی جمع قلیلی از حاکمان که در اصل همان کسانی هستند که از انتخابات آزاد بیش از هر چیز دیگر هراس دارند، در آن اعمال شده است . مردم عادی کوچه و خیابان نیز که کمترین آگاهی از مقوله حق شهروندی ندارند و بیشتر به دنبال معیشت هستند و در این راه بسیار اتفاق افتاده است که بدون آنکه بدانند چه می کنند می روند و به کسی رأی می دهند تا مهری بر شناسنامه شان نقش بندد که خود این مقوله نیز در جای خود باید حتمن تحت بررسی و تحلیل جامعه شناختی قرار گیرد و رفتار شناسان اجتماعی دلایل متعدد این نقیصه و درد اجتماعی را مشخص وکرده و به اطلاع عموم برسانند . در این میان گاهی هم که همین مردم بنا به اجبار زمانه مجبور شده اند برای دهن کجی به رهبری نظام هم که شده بروند و به کسی رأی بدهند و او را به مقامی برسانند، آن فرد یا بسیار بی بته از آب در می آید یا محدودیت های قانونی آنچنان دست و پای او را می بندند که از نفس کشیدن هم باز می ماند. حال اگر واقعاً روزی فرا رسد که یک انتخابات آزاد به معنای واقعی کلمه و منطبق بر استانداردهای جهانی و قطعنامه حقوق بشر در این کشور استبداد زده برگزار گردد و فرصت ها به تناسب و عادلانه در اختیار همه قرار گیرد که بر طبل تبلیغات بکوبند و روش و منش سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و ... خود را به اطلاع همگان برسانند و دیگران را نقد کنند و اجازه نقد هم به دیگران بدهند، چه باک که همگان بیایند و پوست خود را بکنند و در مقابل مردم، برهنه بایستند و خود را عرضه کنند ؟ چرا باید وحشت داشته باشیم از این که این گروه سیاسی یا آن تشکل مذهبی یا انجمن صنفی یا ... آنهم با تابلوی مشخص و با ارائه اساسنامه و مانیفست انتخاباتی در انتخابات شرکت کنند و نماینده و کاندیدا معرفی کنند و سعی در جلب رأی مردم دشاته باشند ؟ مگر دموکراسی همین نیست ؟ مگر آزادی بیان به همین معنا نیست ؟ مجاهد بیاید، چپی بیاید، مذهبی بیاید، سلطنت طلب و مشروطه خواه بیاید، طرفدار حکومت اسلامی و هر کسی که به حق مردم و انتخاب شان پایبند است هم بیاید و بدون هراس از داغ و درفش به تبلیغ خود بپردازد و تبعیضی هم در کار نباشد تا این مردم بتوانند بدقت همه را زیر نظر گرفته و نهایتاً بهترین را که فکر می کنند می توانند زمام امور کشورشان را به او بدهند انتخاب کنند و مملکت به حالت عادی خود برگزدد و اراده مردم در قالب حکومت شکل پیدا کند. مگر نه اینکه صاحبان اصلی مملکت همین مردم هستند ؟ اینجاست که کسی با مشخصات ولی فقیه مطلق العنان مسئولیت ناپذیر سر و کله اش پیدا می شود می فهمد که انتخابات آزاد همواره با دیکتاتوری در جنگ بوده و حضور آن را حتا در قالب یک گفتمان سیاسی نیز بر نمیتابد. او بیش از هر کس دیگر می داند که حکم انتخابات آزاد و ولایت مطلقه فقیه همان حکم جن و بسم الله است

Monday, March 19, 2012

احمدی نژاد در پیام نوروزی : همه به دنبال بهترین حال اند !

باز هم احمدی نژاد درت پراکنی کرد ! او در پیام نوروزی در تفسیر دعای عربی " حول حالنا احسن الحال " گفت : همه به دنبال بهترین حال اند ! با خود می اندیشم که این جمله نه بمعنای واقعی و اصلی آن بلکه به معنای طنزش ، آنهم از زبان مسخره ترین انسان حاضر در ایران بسیار به واقعیت نزدیک تر است ! واقعاً در اطراف ایشان همه به دنبال بهترین حال هستند ... لابد این وسط هم گور بابای مردم و کشور

Sunday, March 11, 2012

شرکت در چهارشنبه سوری یعنی مشت محکم بر دهان بعضی ها ! یعنی همان عدم ولایت پذیری !

حال که در آستانه چهارشنبه سوری قرار داریم و صدای همه مزدوران ولایت بر علیه شرکت کنندگان در این مراسم ملی درآمده است باید همگان به این باور عمومی برسند که شرکت در مراسم چهارشنبه سوری بمعنای "عدم ولایت پذیری" است . بمعنای زدن مشت محکمی بر دهان یاوه گویانی از جمله مراجع تقلید و مزدوران پلیس و بویژه شخص خامنه ای است . هر کس می خواهد یک بار دیگر عدم ولایت پذیری اش را به خودش ثابت کند بهتر است به هر شکل ممکن در چهارشنبه سوری شرکت کند

Monday, March 5, 2012

آقای خاتمی ! چیزی که شما به آن رأی دادید مدتهاست در نظر مردم ایران مرده است

می گویند که آقای خاتمی به "جمهوری اسلامی"رأی داده است ! اگر چه این مدعا قابل اثبات نیست اما می خواهم آن را باور کنم ... می خواهم باور کنم که آقای خاتمی واقعاً به جمهوری اسلامی رأی داده است ... می خواهم باور کنم که آقای خاتمی هنوز هم بر سر نعش خر مرده ای نشسته و گریه می کند و در خیال از امامزاده امید بهبودی دارد ... جمهوری اسلامی که به تعبیر بسیارانی از مؤسسین اصلی آن دیگر نه جمهوری است و نه اسلامی ! پدیده ناقص الخلقه ای که خمینی به مدد خیانت روشنفکران و با زرنگی هر چه تمامتر به مردم ایران قالب کرد و هنوز که هننوز است مردم دارند چوب ندانم کاری ای را می خوردند که در دوازدهم فروردین 58 انجام دادند . آری ! ظهور و بروز پدیده خاتمی آخرین شانسی بود که می توانست این موجود عجیب الخلقه را درمان و آن را به هیبت و هیئت آدمیان درآورد و به شهادت خود همین جناب خاتمی نشد که نشد ... حاصل سی و سه سال جمهوری اسلامی شده است یک مملکت ویران با مردمانی که دست آخر از روی ترس و گرفتاری و نگرانی معیشت نداشته به پای صندوق رأی می روند ! جمهوری اسلامی پس از سی و سه سال هنوز هم بچه مدرسه ای ها را و پدر و مادران شان را مجبور به شرکت در انتخابات می کند تا شخصیت شان را پایمال کند ! جمهوری اسلامی هنوز هیچ دوستی و هیچ محل اعرابی در جهان ندارد و این ممکن نیست مگر بدلیل نداشتن حداقل پشتوانه مردمی ... پشتوانه مردمی بمعنای شرکت مشتی بسیجی بیسواد و نظامی مجبور و دزد مال و اموال مردم و کارمند گرفتار معیشت و پیرمردان و پیرزنان از مه جا بیخبر و سر در گریبان عافیت فرو برده نیست ! این را هر کسی نداند شما خوب می دانید که آن چیزی که شما ادعا می کنید که بر روی برگه رأی تان نوشته اید متاعی است که سالهاست از رونق و رواج افتاد ه و دیگر هیچ مشتری ندارد مگر آنانکه در کهف خوابیده بوده اند و ناگاه بیدار شده اند . ایکاش حداقل به جمهوری  انسانی رأی می دادید تا حداقل کسانی که یا به اسلام باور ندارند و یا اگر روزی هم داشته اند دیگر ندارند با شما همدردی می کردند . آقای خاتمی ! عذر بدتر از گناه آوردید ! خاتمی جان ! جمهوری اسلامی مرده است ! سالهاست مرده است ! رأی تان را حرام چیز بهتری کنید

Thursday, March 1, 2012

واقعیت تلخ سایت بالاترین ! بخوانید لطفاً

من نمی دانم این جمله که " بالاترین را می توان بعنوان نمونه ای از جامعه ایران تلقی کرد " دقیق است یا نه اما به هر حال، جریانی بسیار تلخ و تا حدودی زشت در درون این سایت و در میان هواداران و اعضاء آن برقرار است . کافی است نگاهی به صفحه لینک ها بیندازید : بسیار اتفاق می افتد که لینک هایی را می بینید که یا مزین به علامت معروف " 18 + " هستند و یا تیتر لینک حاوی کلمه ای دارای بار جنسی یا اخلاقی است . به تعداد کلیک ها نگاهی بیندازید ، زیاد است نه ؟ معنایش چیست ؟ مگر غیر از این است که به تعداد کلیک ها افراد ( اعم از عضو و غیر عضو ) به محتویات درون لینک مراجعه کرده اند ؟ آیا تناسبی میان تعداد امتیازات لینک مورد نظر و تعداد کلیک های آن می بینید ؟ معمولاً خیر ! دلیل آن هم دقیقاً این است که افراد دوست دارند به درون این لینک ها سرک بکشند بدون آنکه اثری از خود بجا گذارند . از طرف دیگر بگردید و داغترین موضوع سیاسی یا اجتماعی روز را پیدا کنید : به تعداد کلیک ها نگاه کنید و با تعداد امتیازها مقایسه کنید . نتیجه !؟ بله ! افراد بدون آنکه حتا به درون لینک بروند به آن امتیاز می دهند ! به همین سادگی ... حال قضاوت کنید : زشت ترکدام است ؟ اینکه افراد "جرأت و شهامت" نداشته باشند نامشان را زیر چیزی که دیده اند و از محتویاتش استفاده کرده اند بگذارند یا اینکه بسادگی نامشان را زیر لینکی بگذارند که حتا از محتویاتش کوچکترین خبری هم ندارند ؟ این اتفاق در حالی می افتد که - به هزار و یک دلیل عقلی و انسانی و اخلاقی و ... - نه بودن نام افراد ذیل لینک مربوط به فلان مقاله آموزشی جنسی یا فیلم ... زشت است نه خواندن فلان مقاله سیاسی یا اجتماعی که به هر حال می تواند به سرنوشت ما ایرانی ها مربوط باشد ! به تعبیری ساده تر : ما جماعت ایرانی هرگز آنی نیستیم که نشان می دهیم . برای مسائل مهم زندگی مان تره هم خرد نمی کنیم اما می میریم اگر سر از مسائل سکسی و فیلم های مسخره بازی و ... در نیاوریم . اینها را که گفتم درد دلی بود با دوستان تا ذره ای بیندیشیم . براستی تا کی می توانیم اینگونه ادامه دهیم ؟ این فرهنگ دورویی و "دروغ به خود" را تا کی می توانیم در وجودمان تحمل کنیم ؟ براستی چگونه است که حاکمیت جمهوری اسلامی سی وسه سال است بر ما حکومت می کند و ما همیشه با آن مخالف بوده ایم در حالی که همواره او قویتر گشته و ما زبون تر !؟ تلخی کلامم را به حقانیت آن ببخشید دوستان ... پاینده باشید