Tuesday, November 30, 2010

همزمان با بزرگداشت یاد شهلا و اعلام انزجار از حرکت غیر انسانی اعدام ، از سایر مسائل اصلی ایران غافل نمی شویم

همه ما متأسفیم که شهلا جاهد اعدام شد . همه ما می دانیم که شهلا جاهد نیز یکی از هزاران هزار قربانی روابط غیر صحیح حاکم بر جامعه و خانواده که ارمغان مصیبت بار جمهوری اسلامی است ، شد . یاد شهلا را گرامی می داریم و بر طبل رسوایی عاملین قتل او می کوبیم اما ، یادمان نمی رود که در ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی مسائل مهم دیگری نیز وجود دارد . به جمهوری اسلامی ثابت خواهیم کرد که هیچ حرکت مذبوحانه ای ما را از هدف اصلی که همانا مبارزه با سانسور اطلاعاتی رژیم و ترفندهای او برای انحراف افکار عمومی است ، دور نخواهد کرد .
- 16 آذر و روز دانشجو و حمایت از دانشجویان
- پیگیری وضعیت
زندانیان سیاسی و مبارزین راه آزادی
- حذف سوبسیدها
- قتل و کشتار اساتید دانشگاه
- رسوایی های بیش از پیش مالی و سیاسی مزدوران حکومتی
و
- ادامه مبارزه بی امان با دولت کودتایی
کماکان در صدر اخبار خواهد بود.

دیروز داروی نظافت و امروز انفجار در خیابان،پاداش کسانی است که زیاد می دانند

صورت مسئله بسیار ساده است : هر کسی را به هر میزانی که میتوان باید درگیر اطلاعات سری کرد و هر گاه اطلاعاتشان از یک مرزی فراتر رفت ، او را بکش و بنداز گردن آمریکا و استکبار جهانی و اسرائیل و مجاهدین و چه و چه ! این سرنوشت محتوم تمام کسانی است که بدون در نظر گرفتن عواقب این همکاری ، با تمام وجود خود و توانمندی هایشان را در خدمت رژیم جمهوری اسلامی قرار می دهند . سعید امامی را که یادتان هست ؟ بمحض اینکه گیر افتاد و احساس کردند که اطلاعاتش ممکن است دردسر آفرین شود ترتیبش را دادند و ان سناریوی مسخره داروی نظافت را منتشر کردند . ترور دو استاد فیزیک هسته ای دانشگاه ملی را نیز در همین راستا باید ارزیابی کرد . بخصوص وقتی اسم نفر جان به در برده را در لیست اسامی افراد مورد تحریم جامعه جهانی در یکی از قطعنامه های سابق شورای امنیت سازمان ملل در خصوص تحریم جمهوری اسلامی می بینیم . شاید بتوان خیمه شب بازی هواپیماربایی را نیز در همین راستا و بمنظور به انحراف کشاندن هر چه بیشتر افکار عمومی ارزیابی کرد . نکته قابل اعتنای دیگر ، همزمانی این وقایع با درز اطلاعات سری وزارت امور خارجه آمریکا توسط سایت ویکی لیکس است که این هم میتواند بعنوان یک علامت پرسش بزرگ در ذهن افکار عمومی مطرح و مورد بررسی قرار گیرد . در این رابطه باید منتظر اطلاعات دیگری از این دست باشیم تا زمانی که پرده از روی سیاهکاری ها و جنایات جمهوری اسلامی برداشته شود . در خاتمه میخواستم یک بار دیگر یک پرسش مطرح کنم : راستی کسی از سرنوشت شهرام امیری و علی وکیلی راد ( قاتل زنده یاد بختیار) خبر دارد ؟

Saturday, November 27, 2010

آیا نباید به مقدسات طراح چنین ایده ای توهین کرد ؟

دولت نهم همواره خالق نوآوری های جدید بوده است و این نوآوری همواره به اشكال گوناگون نمود پیدا كرده

است در یكی از شهرهای مازنداران یكی از توالت های عمومی مركز شهر به شكل میدان آزادی طراحی شده و این ایده جالب تنها از مسئولان وقت بر می آید

برج آزادی نمادی از فرهنگ و مظهر ایستادگی مردم تهران است...

Thursday, November 25, 2010

دستور جدید رهبری

پس از خودنمایی رضایت بخش بسیجیان محترم در جریان سفرها و سخنرانی های رهبر معظم انقلاب اسلامی و ولی امر مسلمین جهان ، بدستور معظم له مقرر گردیده بمنظور قدردانی از این عزیزان منبعد ساندیس در آفتابه سرو شود . دیگر نیازی نیست خودشان را زحمت داده و از نی استفاده کنند

Wednesday, November 24, 2010

آیا هاشمی رفسنجانی عاقبت بخیر شد ؟

سالها زندان و تبعید در دوران پهلوی ، نزدیکترین فرد به خمینی ، عضو اصلی شورای انقلاب ، از بنیانگزاران اصلی جمهوری اسلامی ، 8 سال رئیس مجلس در دوران خمینی ، رئیس جنگ بفرمان شخص خمینی ، 8 سال رئیس جمهور ، بیش از 25 سال امام جمعه تهران ، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ، عضر مؤسس و اصلی دانشگاه آزاد اسلامی و رئیس مجلس خبرگان رهبری تنها بخشی از دهها عنوان و مقام هاشمی رفسنجانی طی 31 سال عمر رژیم جمهوری اسلامی بوده است . اکنون بیش از یک سال و چهار ماه از آخرین حضورش در نماز جمعه بعنوان امام جمعه میگذرد . دانشگاه آزاد را تقریباً از دستش درآورده اند . مقامش در مجلس خبرگان تشریفاتی و بی اثر شده است . مجمع تشخیص مصلحت نظام را تا حد یک مؤسسه ابتر و بی خاصیت پائین آورده اند . در صحن نماز جمعه شعار ضد هاشمی سر داده اند . به دخترش در مرکز شهر تهران تعرض کرده اند . پسرش جرأت ندارد به کشور بازگردد . حزب طرفدارانش ( کارگزاران ) را تقریباً ناک اوت کرده اند و و و. اینها نیز تصویری از وضعیت جاری هاشمی رفسنجانی است . دوستانی که مطالعه ای در تاریخ انقلابات دارند می دانند چه بر سر دانتون و روبسپیر از مؤسسین اصلی انقلاب کبیر فرانسه آمد . سرگذشت تروتسکی نظریه پرداز اصلی انقلاب روسیه نیز اگر چه حکم اعدام غیابی اش توسط استالین صادر شده بود ولی باز هم نتوانست از چنگال انتقامخواهی استالین بگریزد . اینها اشاراتی بود به آنچه تاکنون در جریان انقلابات اتفاق افتاده است . پرسش اصلی این است که آیا تاریخ باز هم تکرار خواهد شد . آیا اگر هیچ اتفاق غیر منتظره ای هم نیفتد تا همینجا هاشمی رفسنجانی باصطلاح عاقبت بخیر شده است یا نه ؟ باید نشست و منتظر حوادث بعدی بود . زمان پاسخگوی بسیاری از این پرسشها خواهد بود

Friday, November 19, 2010

کاردار ایران خطاب به دولت هند : آقا حواسش نبوده یه گ...ی خورده شما جدی نگیرید

هنوز البته خبری از کم و کیف سخنان رد و بدل شده در جریان احضار کاردار سفارت ایران به وزارت امور خارجه هند منتشر نشده ولی شک ندارم که طرف ایرانی در نهایت درماندگی و در حالی که نسبت به همشیره و والده ولی امر مساملنلن جهان اظهار نظر میکرده ، ضمن ابراز ... مالی مجدد از هندیها باید یه همچو اظهار نظری کرده باشه . گاهی واقعاً نمایندگی دولتی که رئیس جمهورش احمدی نژاد و رهبرش خامنه ای باشه سخت می شه . همین

Monday, November 15, 2010

چقدر این نیجریه ای ها بی جنبه اند ! آخر قاچاق اسلحه به فوتبال چه ربطی دارد !؟

آقا با زبان خوش بیا بازی ات را بکن . درست است که ما داریم گر و گر اسلحه به همه جایتان قاچاق می کنیم اما جنبه هم چیز خوبی است . به فوتبال چه ربطی دارد که ما می خواهیم مملکتتان را به حول و قوه الهی و با عنایات خاصه نائب برحق امام زمان به آتش بکشیم !؟ چرا آبروریزی می کنید . 240 صندوق اسلحه و مهمات و خمپاره که قابل این حرفها را ندارد . اینها برای ترقه بازی شب سال نوی نیجریه ای هاست که سرگرمی ندارند . بد کردیم برایتان این همه مشغولیات فرستادیم . واقعاً که جه آدمهای نمک نشناسی هستید شما

Wednesday, October 20, 2010

ولی امر مسلمین منظومه شمسی : لقب جدید خامنه ای

در پی بازدید ولی امر مسلمین جهان از قم ، شهر بدبخت و بی دفاع ! و استقبال چند صد میلیونی از ایشان ، بدینوسیله ایشان با یک درجه ارتقاء به مقام ولی امر مسلمین منظومه شمسی نائل می آیند . بدیهی است اگر ایشان " همینجوری که تا حالا پیش رفته " به نخوردن قرصهایشان ادامه دهند به مقام عالیتر ولی امر مسلمین کهکشان راه شیری و سپس کل کیهان ارتقاء می یابند . لازم بذکر است که در جریان این سفر به ایشان مقام خدایی نیز پیشنهاد شد که ایشان ( عظما ) حاضر به قبول این مقام نشده و آن را دور از شأن خودشان دانستند . امضاء - دفتر آقا

راستی مگر ایران در قاره افریقاست ؟

ولی امر مسلمین جهان جرأت نداره پاهاش رو از ایران بیرون بزاره

یه چیزی میگم یه خورده بخندین : پاپ بندیکت شانزدهم رو میشناسین که ! هر ماه برای دیدن پیروان خودش به گوشه ای از دنیا میره و همه جا هم با استقبال رسمی دولت ها و مردم این کشورها روبرو میشه . از فیلیپین گرفته تا برزیل و از آفریقا گرفته تا انگلیس . به این میگن رهبر کاتولیک های جهان ! حالا داشته باشین عظمای خودمون رو که طرفداراش و اونایی که یه کله دارن بادش میکنن ادعا میکنن که ایشون ولی امر مسلمین جهانه ولی این ولی بدبخت جرأت نداره پاش رو از ایران بیرون بزاره . تازه بعد از ده سال جرأت کرده یه تک پا بره واتیکان شیعه که همون قم خودمون باشه . میگم فلاکت هم حدی داره ! نه ؟

Saturday, October 16, 2010

آقای محمد رضا خاتمی ! شما با اجازه چه کسی به نمایندگی از مردم ایران از حسن نصرالله گدایی محبت می کنید ؟

آقای محمد رضا خاتمی ، برادر رئیس جمهور سابق ایران ، همسر نوه آقای خمینی !
شما با اجازه چه کسی به سید حسن نصرالله نامه نوشته اید از ایشان درخواست کرده اید که شفاعت کند ؟
چه کسی به شما این نمایندگی را داده است تا برای عنصر وابسته ای که فقط و فقط به صرب پولهای مردم ایران برای خودش جایگاه و پایگاهی درست کرده و عزت و شرف و ناموس لبنانی ها را به ثمن بخس فروخته است ، نامه بنویسید ؟
شما که هستید ؟
اصلاً شما کجا بودید ؟
هنوز شعار مردم را نشنیده اید ؟ آنجا که فریاد میزدند : نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران !
می دانید این شعار یعنی چی ؟
شنیده بودیم که سیاست پدر و مادر ندارد اما نه تا به این حد !
شما را بخدا دست از سر این مردم بردارید و اینقدر عقاید انحرافی و ارتجاعی ایدئولوژیک خودتان را به مردم تحمیل نکنید . همان گوشه امن خودتان بنشینید و از طرف خودتان حرف بزنید . بقول معروف : از طلا گشتن پشیمان گشته ایم ، مرحمت فرموده ما را مس کنید !
امضا - یک ایرانی دل آزرده

Friday, October 15, 2010

نکته جالب : احمدی نژاد و رژیم جمهوری اسلامی در لبنان بیش از ایران طرفدار دارد

به عکس های سفر اخیر احمدی نژاد به لبنان نگاه کنید . شرط می بندم در هیچ کجای ایران نمی توانید چنین صحنه ای ببینید . احمدی نژاد و طرفداران و مزدوران رژیم نمیتوانند حتا یک سالن ورزشی را در هیچ شهر ایران پر کنند . حتا با پول هم نمیتوانند اینقدر مزدور و نان به نرخ روز خور و ساندیس خور دست و پا کنند . دولت ذلیل و خفیف لبنان هم که با سانسور فیلم روزهای سبز حنا مخملباف نشان داد که لیاقتش چیزی بیش از شورش و ترور و حزب الله و قداره کش و جنگ و بحران نیست . خوشحالم که لبنانی نیستم . دیدن چنین دولت بی کفایتی که برای سنار سه شاهی پول مفت حاضر است مثل حیوان دست آموز خانگی پوزه به زمین بساید حال هر انسان آزاده ای را به هم میزند . ایکاش می شد احمدی نژاد رئیس جمهور مشروع لبنانی ها میشد و قال قضیه را می کند . هم ما راضی بودیم هم آنها

Thursday, October 7, 2010

جنتی جان ، جون مادرت یه بار دیگه بگو ددمنشانه !

چیزی برای اضافه کردن ندارم . فقط خواستم اون صحنه رو یه بار دیگه یادآوری کنم تا لبخندی بر لبان دوستان عزیز منقوش گردد . همین

دوست عزیز ناامیدم با شما هستم ! همراه شو

با شما هستم دوست عزیز که از آینده ایران دست شسته ای و فکر می کنی که با وضعیتی که بوجود آمده هرگز راه به سعادت و سلامت نخواهیم برد . با شما هستم که چون می بینی مسائلی چون انواع فسادهای سیاسی ، اخلاقی و اقتصادی دامنگیر مردم شده است ، دیگر نمی توان هیچ امیدی داشت . برایت دو مثال می آورم تا بدانی همه چیز درست می شود و ناامیدی در این اوضاع و احوال هیچ کمکی به هیچکداممان نمی کند . مقدمتاً این را یادآوری کنم که بقول عربها : الناس علی دین ملوکهم . یعنی مردم همان راهی را پیش میگیرند و پیشه می کنند که حکام مملکتشان می روند . پس اگر فسادی هست - که هست - باید ریشه آن را در سیستم نظام کنونی و شاید نظامهای پیشین ) جستجو کرد . و اما نکات من :
1 - از زمان اشغال عراق توسط قوای نظامی خارجی ( بدون قضاوت در مورد درستی یا نادرستی آن ) تاکنون دو انتخابات انجام شده است . کافی است نتایج این دو انتخابات را با هم مقایسه کنید تا بدانید که مردم بالاخره راه خود را پیدا میکنند و در قالب یک نظام حتی شبه دموکرات و با داشتن احزابی که از نظر سیاسی کم مایه و گاه بی مایه هستند ، می توانند اشتباهشان را جبران کنند . اقبالی که مردم عراق در مقایسه با دور قبل به ایاد علاوی نشان دادند کاملاً بیانگر آن است که در شرایط آزاد ، مردم از دخالت مذهبیون و احزابی که مبنای مذهبی ( و نه سیاسی ) دارند در سیاست حمایت نکرده و راه را از چاه تشخیص می دهند . پس باید امیدوار بود که مردم ایران نیز بالاخره روزی به این تشخیص خواهند رسید ( یا شاید همین الان هم رسیده باشند که البته بنظر من هم رسیده اند ) که زمام امور را باید به کشانی سپرد که به اصول و قواعد بازی سیاسی اعتقاد دارند و نگرش ایدئولوژیک خود را در سیاست دخالت نمی دهند .
2 - یادتان است که تا همین چند سال پیش ، سیگار کشیدن یک امر کاملاً طبیعی بود و کسی با آن مشکلی نداشت ؟ یادتان است که براحتی در اتوبوسهای بین شهری و حتا تاکسی ها و خودروها و ادارات و خانه ها سیگار کشیده میشد و کسی توجه نمی کرد که مثلاً آن بچه کوچک چه گناهی کرده است که باید یک شبانه روز در اتوبوس تهران - بندرعباس دود سیگار به خوردش داده می شود ؟ چه شد ؟ بناگاه و طی فقط چند سال ، ورق برگشت و شد این چیزی که الان می بینید ! دیگر کسی حتا به خودش جرأت هم نمی دهد که در هیچ مکان سرپوشیده عمومی دست به سیگار ببرد ؟ مگر این مردم همان مردم نیستند ؟ من می گویم بله ! این مردم همان مردمند ولی با آموزش و تبلیغ درست می توان همه کارها را به سامان رساند و بهینه کرد . نظیر همین اتفاق می تواند در بسیار از عرصه های دیگر زندگی اجتماعی که ما - مردم - گرفتار عادات زشت شده ایم ، عیناً تکرار شود و ظرف مدت کوتاهی با عوض کردن قواعد بازی و آموزش صحیح ، بسیاری از ناملایمات و نابسامانی های کشور اصلاح شده و در جهت صحیح هدایت و رهبری شوند .
بیایید امیدوارانه تر از همیشه به اینده کشورمان بنگریم و برای بهبود اوضاع تلاش کنیم ، چرا که همه ی ما نسبت به آینده فرزندانمان مسئولیم . زنده باد آزادی ، پاینده ایران

Wednesday, October 6, 2010

در محیط استبداد ، صحبت از رفراندوم همچون تابش نور بر تاریکی مطلق است

نقل است که می گویند " ظلمت و تاریکی ، هر چه سنگینتر باشد ، در مقابل کوچکترین تابش نور ، شدیدتر می شکند " . در ایران امروز که از استبداد دینی رنج می برد و فساد و تباهی به جایی رسیده است که پایه های اسقلال و تمامیت کشور را به لرزه در آورده است ، تکرار درخواست رفراندوم ، مانند کورسوی شمعی است که با همه کوچکی اش می تواند دیو ظلمت را به یک باره فرو ریزد و از بین ببرد . شعار رفراندوم بایستی به اصلی ترین شعار امروز مردم ایران و همراهان جنبش سبز آزادیخواهی ایران مبدل گردد و همگان از هر فرصتی استفاده کرده و بر اصل رفراندوم تکیه و تأکید کنند . در این میان ، نقش پیشروان جنبش بسیار سازنده است و آنان با دست یازیدن به این شعار می توانند به بهترین وجهی اتحاد نیروهای جبهه خود را تضمین کنند . این شعار می تواند حتا در میان ایرانیان خارج از کشور نیز مؤثر واقع شده و آنان را بیش از پیش با هم متحد کرده و ارکستر مخالفت را رژیم را هماهنگ نماید . واقعیت آن است که در میان مخالفین جمهوری اسلامی کسی نیست که با اصل انجام رفراندوم ( برکناری جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با یک حکومت مردمی و با تکیه بر رأی واقعی مردم ) مخالف باشد و این نکته می تواند سکوی پرتاب مبارزات ایرانیان به هدف نهایی که همانا آزادی ایران است ، باشد . بنابراین بر همگان لازم است که شعار رفراندوم را سرلوحه کار خود قرار داده و با تکرار آن در داخل و خارج ، دنیا را متوجه این واقعیت سازند که جمهوری اسلامی ، نماینده و مطلوب مردم ایران نیست . زنده باد آزادی ، پاینده باد ایران . پیش بسوی رفراندوم برکناری رژیم جمهوری اسلامی

Tuesday, September 28, 2010

آنان که باید از سرنوشت حسین درخشان درس عبرت بگیرند

در خبرها آمده بود که بالاخره قوه قضائیه ( آن هم بدون تشکیل دادگاه و طی روال عادی قضایی ) حکم حسین درخشان را که چند روزی بود تحت عنوان اعدام بر سر زبانها بود ، اعلام کرد و رسماً ایشان را به نوزده و نیم سال حبس محکوم کرد . بقول قدیمی ها به مرگ گرفتند تا همگان به تب راضی شوند . بدون قضاوت در مورد این حکم و اینکه چرا حسین درخشان سر از زندان اوین درآورد ، می خواستم نکته ای را یادآور شوم . حسین درخشان یا به عبارتی دیگر پدر وبلاگنویسی ایران ، زندگی پرفراز و نشیبی داشته و از لحاظ سیاسی هرگز سمت و سوی ثابت و مشخصی نداشته است . شاید بهترین تعبیر این است که حسین هرگز سیاسی نبوده است . پس از چند سال دوری از وطن و زندگی در کشور کانادا ، ناگهان قصد عزیمت به ایران می کند و در همان بدو ورود در فرودگاه به چنگ سربازان گمنام امام زمان می افتد و بر سرش آنچه امروز میشنویم می اید . به شهادت یکی از دوستان نزدیکش ( در مصاحبه با رادیو فردا ) با وعده همکاری و نامه مستقیم رحیم مشایی راضی می شود که به ایران بازگردد . این مقدمه را گفتم که بتوانم یک جمله بنویسم . و آن هم اینکه : این عاقبت همه کسانی است که به عمال حکومتی رژیم جمهوری اسلامی و دولت کودتایی دل می بندند و به انان اعتماد می کنند . در یک کلام : جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست و نمی توان بر روی دیوارش یادگاری نوشت . به همین سادگی

Saturday, September 25, 2010

Friday, September 24, 2010

یعنی چی ؟ یعنی ما باید بنشینیم تا خانم مریم رجوی با سلام و صلوات بیایند و رئیس جمهور کشورمان شوند ؟

ابتدا عرض می کنم که بنده با ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق صد در صد مخالفم . برای آن هم دلیل دارم . در اینجا اما ، هدف من واکاوی و بررسی روش و منش سیاسی این سازمان نیست که نه در حوصله این نوشتار می گنجد و نه اساساً حرف تازه ای است . بسیاری نوشته اند و گفته اند و همگان هم دیده اند و خوانده اند . قضاوت با خودتان . ولی آنچه در اینجا می خواهم مورد اشاره قرار دهم انتقاد به ادعای ریاست جمهوری خانم مریم رجوی است . اگر ما می گوییم رئیس جمهور موسوی برای آن دلیل داریم . چه دلیلی بالاتر و متقن تر از انتخابات پارسال که جمهوری اسلامی را وادار کرد با انجام کودتای انتخاباتی و جنایتهای متعاقب آن خود را رسواترین دولت و رژیم حال حاضر دنیا معرفی کند و هیچ ابایی هم از این رسوایی نداشته باشد . در جریان تظاهرات طرفداران و هواداران سازمان مجاهدین خلق در نیویورک که بمناسبت حضور احمدی نژاد در نیویورک انجام پذیرفت ، شاهد بودیم که رنگ بنفش به تقلید از رنگ روسری مریم رجوی بعنوان رنگ اعتراضی در نظر گرفته شده بود و تابلوهایی با عنوان رئیس جمهور رجوی و شعار زنده باد رجوی و ویوا رجوی و چه و چه بیش از هر چیزی به چشم می خورد . پرسشی که برای من پیش آمده این است : این شعار رئیس جمهور رجوی یعنی چه ؟ یعنی ایشان رئیس جمهور چه کسانی هستند ؟ رئیس جمهور همین عده طرفدار سازمان یا رئیس جمهور ایران ؟ به چه اعتباری ایشان یا طرفدارانشان این ادعا را مطرح می کنند ؟ ایشان هرگز در ایران یک رأی هم نگرفته اند ، چگونه است که خود را رئیس جمهور قلمداد می کنند ؟ بفرض آنکه ایشان بخواهند در آینده ایران ، خود را کاندیدای ریاست جمهوری هم بکنند ، ولی تا زمانی که رأی اکثریت رأی دهندگان ایران را کسب نکرده اند حق ندارند چنین ادعایی بکنند . ایشان به هیچ عنوان رئیس جمهور ایران نیستند و رهبر یک گروه سیاسی هم نمیتواند هم ارز یک رئیس جمهور باشد . بنظر من این جماعت با این ادعای واهی نه تنها کمکی به داستان ریاست جمهوری و رؤیای خانم رجوی و همسرشان ( که نه من می دانم و نه هیچ کسی می داند که کجا هستند ) نمی کند بلکه یک واکنش منفی در مردم ایران بوجود می آورد که وجهه سازمان مجاهدین را بیش از پیش خدشه دار و تخریب می کند . بعید می دانم کسی در ایران باشد که اندیشه پویای آزادی طلبانه و ضد استبدادی داشته باشد و حاضر شود که این خانم لچک به سر از وسط ناکجا آباد بیاید و رئیس جمهور مملکت شود . توصیه می کنم راه عاقلانه تری پیش گیرند . مردم ایران باندازه کافی دیکتاتوری و بت پرستی دیده اند . با شعور مردم بیش از این بازی نکنید

Monday, September 20, 2010

پان فارسیسم زاده تخیلات تجزیه طلبانه است . ما پان فارسیست نداریم . ما ایرانی داریم

اگر چه این مطلب تا حدودی تکراری ممکن است بنظر برسد اما گفتن چند باره اش هم خالی از فایده نیست . آنانی که با ادعای واهی پان ترکیسم ( یعنی وابستگان دولت اجنبی ترکیه و نه آذربایجان ! چون ما در ایران ترک نداریم آذری داریم ) بر طبل جدایی آذربایجان قهرمان و تجزیه ایران می کوبند ، خود را در مقابل اراده ملی ایرانیان می بینند و سعی در گل آلود کردن آب و گرفتن ماهی مورد نظرشان دارند . اصطلاح پان فارسیسم بهیچ عنوان وجود خارجی و معنای عینی ندارد فقط حربه ای ست که وجود پدیده شوم وابستگی ، آن هم از نوع ترک آن را توجیه سازند. اینان باید بدانند که در مقابل همه ایرانی ها ایستاده اند و البته راه به جایی هم نمی برند . فریب خوردگان این جماعت نیز بزودی از نیت پلید هدایت کنندگان این جریان مطلع خواهند شد

در تعجبم از دوستانی که به لینکهای مربوط به الله اکبر امشب ، منفی لینک تکراری می دهند . مگر رسالت ما اطلاع رسانی نیست ؟

بگذارید از هزاران منبع صدای الله اکبر هم میهنان مان به گوش جهانیان برسد . بگذارید تمام فضای بالاترین را لینک های مربوط به الله اکبر امشب برای چند ساعت هم که شده اشغال کنند . از شما خواهش می کنم کمک کنید . کار شما هم کم از الله اکبر گفتن هم میهنان دلاورمان ندارد . دادن منفی تکراری از آن جمله کارهایی است که از بالاترینی ها بعید است . براستی اسباب تعجب است . همین

Saturday, September 18, 2010

مگر مردم ایران به حق خودشان رسیده اند که جنبش سبز از بین رفته باشد ؟

آنهایی خواسته یا ناخواسته و همزبان با کودتاچی ها و مزدوران دیکتاتوری ادعای از بین رفتن جنبش سبز را مطرح می کنند از یک واقعیت عینی غافلند و آن اینکه جنبش سبز یک روزه و یک ماهه و یک ساله بوجود نیامده است که کسی بتوان آن را از بین ببرد . جنبش سبز ، عصاره سالها مبارزه آزادیخواهانه و حق طلبانه مردم ایران است که ریشه چند ده ساله دارد . جنبش سبز ، فقط یک جنبش رنگی با اهداف کوتاه مدت نیست . جنبش سبز ، نماد جوانی و شور آزادیخواهی است و تا زمانی که مردم به تمامی حق و حقوق پایمال شده و هویت از دست رفته و اعتبار از دست رفته شان نرسند نه تنها از بین رفتنی نیست بلکه هر روز استوارتر و قویتر خواهد شد

Friday, September 17, 2010

آیا اوباما هرگز برای گدایی ویزا به در سفارت جمهوری اسلامی خواهد رفت ؟

در دنیا فقط دو نوع مدیریت وجود دارد . یکی از این مدیریت ها کاملاً شکست خورده و دیگر بدرد نمیخورد . آن یکی هم که ما باشیم خیلی با حالیم و کارمان درست است . برای همین ما و هیئت همراهمان هر سال به گدایی ویزا به درب سفارتخانه آن یکی می رویم . آنها هم به هر که دلشان بخواهد ویزا می دهند و دماغ بسیاری از این مدیرهای بینظیر میسوزد . راستی ، دماغ !!!!؟

Thursday, September 16, 2010

جهان خارج هنوز تعبیر دقیق و درستی از اسم سپاه پاسداران ندارد ! باید این اشتباه را اصلاح کنیم .

بعنوان یک ایرانی که تسلطی بر زبان انگلیسی و ترم ها و تعابیر سیاسی آن دارم ، هر بار که می بینم یا می شنوم که از سپاه پاسداران تحت عنوان :
The Revolutionary Guards
نام می برند حسرت می خورم که چرا ما نتوانسته ایم ترجمه درستی از نام سپاه - در جهت شفاف سازی هر چه بیشتر و بمنظور دادن شناخت دقیقتر از این پدیده شوم - به خارجی ها بدهیم . واقعیت این است که بر اساس رویه های موجود در علوم سیاسی ، معنای دقیق عبارت فوق " پاسداران انقلابی " است که با سپاه پاسداران انقلاب تفاوت دارد . پاسداران انقلابی یعنی جمعی که همزمان با وظیفه پاسداری از چیزی ، انقلابی هم هستند و این صفت انقلابی بودن تا حدودی جنبه مثبت هم دارد و نوعی دینامیسم و پویایی اندیشه را در بر می گیرد ، ضمن آنکه اساسا انقلابی بودن معمولاً ناشی از نوعی مخالفت با سیستم موجود نیز می تواند باشد که طبعاً غلط است . ملاحظه بفرمایید که ما چه تعبیر نادرست و ناصوابی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خارجی ها داده ایم .
واما ترجمه صحیحتر - البته به زعم بنده - این است :
The Guards of Islamic Revolution
معنای این عبارت دقیقاً همانی است که ما در زبان فارسی بکار می بریم . یعنی گروهی که وظیفه پاسداری از انقلابی که با پسوند اسلامی در سال 57 اتفاق افتاد را بعهده دارند . با استفاده ازاین معنای دقیقتر میتوانیم به همگان اعلام کنیم که اولاً این جماعت بهیچ عنوان ، خود ، انقلابی نیستند و ثانیاً وظیفه اینها نگهداری و حفظ پدیده ای است که سی و دو سال پیش در این مملکت اتفاق افتاد ، بقسمی که بهیچ عنوان هیچ تغییری در آن حادث نشود و همانی بماند که از ابتدا بوده است . بر اساس این تعبیر دقیقتر ، خارجی ها هم می فهمند که سپاه پاسداران بیشتر به مثابه یک گارد شخصی ، آنهم در حالی که چشم و گوششان را بسته و جلوی هر گونه تغییر و پویایی را گرفته اند عمل می کنند تا یک نیروی پویا و دارای اندیشه !

Wednesday, September 15, 2010

لاحول و لا قوة الا بالله یعنی یه گوشه آروم بشین و هر اتفاقی که افتاد صدات هم درنیاد

در باب فلسفه جبر و اختیار و بحث های جنجالی پیرامون آن زیاد شنیده ایم . تعریفی که قرآن و شرع از علم ( آگاهی ) و قدرت ( توانایی ) خدا به دست می دهد آنقدر بینهایت و مبهم است که راه را بر روی هر استدلالی می بندد تا جایی که خود معتقدین به آن را نیز در مباحثه های منطقی و مستدل آچمز و زمینگیر می کند ، بدین معنا که بهیچ عنوان نمیتوان هیچ موضوعی را که حداقل رگه هایی از منطق داشته باشد را بوسیله آن و بصورت کاملاً منطقی و عقل پسند توجیه یا رد کرد . نهایت استدلال مذهبیون همیشه این است : همینی که هست ! از همین جمله است آنچه در عنوان این نوشتار آورده ام : هیچ اتفاقی در هیچ کجای عالم و در هیچ زمانی نیست که رخ دهد و خارج از علم و قدرت خداوندی بوده و اساساً بدون اشاره سرانگشت ایشان انجام شده باشد . کمی به این جمله فکر کنید ، منتهایی دارد !؟ آیا اگر روزی روزگاری در 1400 سال پیش کسی پیدا شد - بفرض واقعیت داشتن - و با تکیه بر دانش محدود و آگاهی اندک خود و اطرافیانش و بدون آنکه اساساً بداند این جمله چه بار معنایی سنگینی بهمراه دارد ، یک همچو ادعایی بکند ، ما پس از این همه سال و با دیدن این همه پیشرفت و افزایش دانش و دانسته هایمان و درکی بمراتب دقیقتر از جهان و پیرامون آن ، باید همان ادعا را نشخوار و تکرار کنیم ؟ یعنی باید پذیرفت که نقش انسان و هر موجود دیگری در دایره اتفاقات و پدیده های عالم هستی معادل صفر مطلق است و نه یک ذره بیشتر از آن . پس هر اتفاقی افتاد ( جنگ ، جنایت ، سیل ، آتشفشان، کشتار ، خشکسالی ، بدبختی ، عقب ماندگی ، فلاکت ، احمدی نژاد زدگی و و ) آرام سر جایمان بنشینیم و صدایمان درنیاید و مطمئن باشم که سر رشته همه احوالات عالم در دست اوست . همین ... من این نکته گفتم ، نه از بابا پند و نصیحت که از باب باز شدن بحث ... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

Tuesday, September 14, 2010

ببینید میزان بیسوادی و خرتوخری در رژیم جمهوری اسلامی تا چه پایه است




از سیستم جمهوری اسلامی و در زمان احمدی نژاد انتظاری بیش از این هم نباید داشت . میپرسید چرا !؟ عرض می کنم . به تصاویر بالا نگاهی بدقت بیاندازید ... نسخه فارسی و انگلیسی ( راستی انگلیسی چرا ؟ ) نامه "فوری" شورای نگهبان به کلیه نمایندگی های ایران در خارج از کشور مبنی بر لزوم خودداری از انجام هر گونه مصاحبه در خصوص نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری ، که امروز توسط دیپلمات اخیراً مستعفی رژیم منتشر شده است ، را می بینید . بدون اینکه بخواهم در مورد اصالت این مدارک هیچ شکی بکنم ، نظر شما را به دو نکته جلب می کنم : یک - در نسخه فارسی ، تاریخ رؤیت و پاراف نامه - احتمالاً توسط شخص سفیر - و توزیع آن مابین همکاران داخل سفارتخانه ، 26 خرداد ماه ، یعنی درست چهار روز بعد از تاریخ نامه بسیار فوری است . در داخل یک سیستم اداری که با حداقل استانداردهای لازم آشنا باشد ، این یعنی فاجعه . نامه فوری را چهار روز بعد میبینند و توزیع می کنند که البته از سیستم بی برنامه و احمقانه دولت احمدی نژاد و آدمهای بیسواد او بعید هم نیست . دو - در نسخه انگلیسی نامه ( که اصلاً نمیدانم چرا اصلاً به زبان انگلیسی نوشته و صادر گردیده است - خدا می داند ) بجای کلمه
Confirmation
بمعنای " تأیید " نوشته شده است
Conformation
که معنی آن برابری و همسانی و یکنواختی است که کاملاً در این نامه نامربوط است و بیسوادی نویسنده نامه را به بهترین وجهی نشان می دهد که البته این نیز در داخل مجموعه وابسته به سید علی و جنتی ، نه تنها بعید نیست بلکه بسیار هم برازنده و مناسب است

جمهوری اسلامی یک جاسوسه بسیار خطرناک آمریکایی را که قصد داشت بوسیله پول تو جیبی خودش یک تنه رژیم را ساقط کند ، آزاد کرد

بیش از یک سال آزگار است بر طبل رسوایی خود میکوبند . هر بار که صحبت سه آمریکایی به میان آمد گفتند این ها جواسیس ارسالی از ناحیه شیطان بزرگ بوده اند و اسنادش هم موجود است . حال بنظرم می آید که 500 میلیون هم مالیده شد و یکی از از این سه جاسوس محترم آزاد و احتمالاً تا ساعاتی دیگر در کمال عزت و احترام و به بهمراه بردن مقادیری کادو و سوغاتی ایرانی خاک کشور عزیزمان را ترک خواهد کرد تا یک بار دیگر همه دنیا به ریش مان - ریش ما که نه ! ریش آقا - بخندد . بخصوص به ریش سربازان گمنام و بدنام امام زمان که مهارتشان چشم همه جهانیان را از زور حسودی ازحدقه درآورده و لازم شده که همه شان مقادیر معتنا بهی ترشی میل کنند که چشم نخورند . این رسوایی تازه را هم بگذارید در ردیف رسوایی داستان شهرام جان امیری ... ما منتظر موارد بعدی هم می مانیم

Monday, September 13, 2010

توصیه به دیپلمات های سبز ایرانی : تک تک فایده نداره ! هماهنگ کنید همه با هم استعفا بدید

استعفای همزمان 10 تا 15 نفر و یا بیشتر از دیپلمات ها یا مسئولین سفارتخانه های جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف آنچنان ضربه محکمی به پیکره رژیم و آبروی نداشته اش خواهد زد که معادل یک راهپیمایی ملیونی در تهران بازتاب خواهد داشت . به همه هم میهنان آزاده ام در سفارتخانه های رژیم توصیه می کنم که در یک اقدام هماهنگ و همزمان ، در یک روز مشخص از بدنه جمهوری اسلامی جدا شده و به جنبش سبز ازادیخواهی و ایران فردا ملحق شوند و مطمئن باشند که حرکتشان نقطه عطف دیگری در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه ایرانیان خواهد شد

Sunday, September 12, 2010

آیا بشر میتواند کاری انجام بدهد که از قبل توسط خداوند دانای آگاه دانسته نشده و پیش بینی نشده باشد ؟

در بحث فلسفه جبر و اختیار به این پرسش ساده رسیدم : آیا بشر میتواند کاری انجام بدهد که از قبل توسط خداوند دانای آگاه دانسته نشده و پیش بینی نشده باشد ؟ اگر نه ، یعنی دانایی خداوند زیر سوال برده میشود و اگر آری ، پس اختیار و قدرت تصمیم گیری بشر از بین می رود . به همین سادگی . البته من هنوز پاسخ را نمی دانم

Wednesday, September 8, 2010

خبر هفته آینده رسانه ها : در اعتراض به سوزاندن قرآن در کلیسایی در آمریکا، دهها تن از مسلمانان کشورهای اسلامی در تظاهرات اعتراضی زیر دست و پا له شدند

ظاهر این خبر به شوخی می ماند ... اما به هیچ عنوان شوخی نیست . جدی می گویم . یادتان هست ؟ بعد از انتشار کاریکاتورهای شخصیت های اسلام در هفته نامه دانمارکی چه اتفاقی افتاد ؟ این بار هم عیناً شاهد تکرار این ماجرا خواهیم بود . انگار این دور باطل تندروی را پایانی نیست . هم سوزاندن قرآن احمقانه است هم آنچه در پی این عمل غیر متمدنانه و در اعتراض به آن انجام خواهد شد و شاهدش خواهیم بود . بیایید همه با هم امیدوار باشیم که هرگز این اتفاق نیفتد . جهان به آرامش نیاز دارد

Saturday, September 4, 2010

در میان همه ی دانشمندان ایرانی، محمد بن زکریای رازی را از همه بیشتر عزیز می دارم

آن هم فقط و فقط بخاطر خدمتی که به علم پزشکی و جامعه بشری کرد . خدایش بیامرزاد و روحش را غریق رحمت خود کناد

Thursday, August 26, 2010

حدیثی جالب از بحارالانوار

به قول میرزا آقا خان کرمانی:

اگر یک جلد کتاب از 24 جلد کتاب بحار الانوار علامه مجلسی را در هر کشوری انتشار بدهند ، دیگر امید نجات برای آن ملت کم است . حالا تصور کن که هرگاه 24 جلد از این کتاب در میان ملتی منتشر شود !

محض ازدیاد بصیرت, یکی از حدیث های مهم این بحارالانوار را نقل می کنم که مُشت نمونه خروار باشد .
علی علیه السلام در غزوه صفین ، قصد عبور از نهر فرات را داشت ولی معبرش معلوم نبود . به نصیر بن هلال فرمود برود کنار فرات ، واز طرف من ماهیی به نام کرکره را صدا کن ، و از او محل عبور را بپرس . نصیر اطاعت نمود و بر کنار فرات آمد و فریاد برآورد که یا کرکره ، بالفورهفتاد هزار ماهی سر از آب بیرون آوردند ، لبیک لبیک ، چه می گویی ؟
نصیر جواب داد ، مولایم معبر فرات را می خواهد ، هفتاد هزار ماهی آواز برآوردند که ما همه کرکره نام داریم ، بگو این شرف در حق کدامیک مرحمت شده است تا اطاعت کنیم . نصیر برگشت و ماجرا را به عرض مولایش علی رسانید .
فرمود ، برو کرکرة بن صرصره را بخوان . برگشت و ندا داد . این بار شصت هزار ماهی سر برآوردند که ما کرکرة بن صرصره هستیم ، این عنایت در حق کدام شده است ؟
نصیر برگشت و پرسید . فرمودند ، برو کرکرة بن صرصرة بن غرغره را بخوان . نصیر بازگشت و چنین کرد . این بار پنجاه هزار ماهی و ماجرای پیشین تکرار شد .
برگشت و مولا گفت : برو کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة را بخوان . تا اینکه در دفعه هشتم که فریاد برآورد ، ای کرکرة بن صرصرة بن غرغرة بن دردرة بن جرجرة بن عرعرة بن مرمرة بن فرفرة !
آن وقت ماهی بسیار بزرگی سر از آب برآورد و قاه قاه خندید که ای نصیر ، به درستی که علی ابن ابیطالب با تو مزاح فرموده است ، زیرا او خودش همه راه های دریا و معبر ها و دجله ها را از ماهیان بهتر میداند ، ولی اینک به او بگو که معبر فرات آنجا است .
نصیر برگشت و صورت حال را عرض کرد .
حضرت فرمودند ، آری من به همه راه های آسمانها و زمین آگاهم . پس نصیر صیحه زده غش کرد . و چون به هوش آمد فریاد برآورد ، شهادت میدهم که تو همان خدای واحد قهاری . و آنگاه حضرت فرمود . چون نصیر کافر به خدا شده ، قتلش واجب است . آنگاه شمشیر از غلاف کشید و گردنش را بزد .
( حدیثی در بحارالانوار علامه مجلسی معتبرترین و بزرگترین منبع مذهبی شیعیان )

خردمند کاین داستان بشنود
به دانش گراید ز دین بگسلد

Wednesday, August 25, 2010

سریال های تلویزیونی ماه مبارک رمضان - به نقل از سایت پیک نت

سریال های تلویزیونی ماه مبارک رمضان

1. روحانی یک عدد

2. پیرزن سال خورده یک عدد ترجیحا ثریا قاسمی

3. ترک زبان یک عدد نمک سریال

4. دختر جوان و زیبا دو عدد

5. پسر جوان و جذاب یک عدد

6. زن زیبا و معصوم یک عدد ترجیحا مریم کاویانی

7. مرد میانسال دو عدد ترجیحا امین تارخ

طرز تهیه:

ابتدا همه را جز آقای روحانی در یک قابلمه ریخته و سپس خوب بهم می زنیم تا به اندازه کافی بهم بخورند و بهم بریزند. سپس آقای روحانی را بعنوان مشکل گشا وارد قابلمه می کنیم. بعد از نیمساعت در قابلمه را بر می داریم و جلوی 70 میلیون می گذاریم. اگر خوردند و مسموم شدند، چه بهتر، اگر نخوردند، دوباره بر می گردانیم توی قابلمه و دوباره هم می زنیم. این عمل را آنقدر تکرار می کنیم تا بالاخره بخورند. مثل آش خاله، که بخوری پاته، نخوری هم پاته!

Tuesday, August 24, 2010

نظر يک كارشناس موسيقی درباره پيشنهاد اجرای "ربنا " توسط افتخاری

ایمیل وارده که عیناً نقل می شود :


نظر يک كارشناس موسيقی درباره پيشنهاد اجرای "ربنا" توسط افتخاری

سلام ، من يك كارشناس موسيقی هستم و درباره فرمايش استاد عليرضا افتخاری برای اجرای ربنا توضيحاتی رو ميخوام خدمت حضرت استاد و مردم عزيز عرض كنم :

آقاي افتخاری فرمودند كه رهبر اجازه بدند ربنا رو ايشون بخونن!

اجازه رهبر هم دست شماست قربان !

اما با كدام صدا وسعت صوتی و تكنيك آوازی؟

چرا در سنی كه داريد چنين حرفهايی را ميزنيد كه موسيقيدانان ايران به شما بخندند؟

آخرين نتی كه حنجره شما توان اجرای آن را داشت نت سل بودكه در اثر مقام صبر استاد پرويز مشكاتيان

به سختی اجرا كرديد شما در اجرای آثار تكنيكی چنان مشكل داشتيد كه سال ٧١ آهنگساز همان اثر را به مرحوم ايرج بسطامی سپرد و اجرای استادانه بسطامی همه را به تحسين واداشت،درحاليكه ربنا از

نت سی بمل شروع ميشود و اوجش به نت می ميرسد ( يعني يك ششم بزرگ بالاتر از آخرين توان صوتی شما )

شما توان تكنيكی خواندن يك نت زينت را نداريد درحاليكه ربنای شجريان سراسر نتهای زينت و پاساژهای آوازی دارد

و از همه مهمتر فالشی بلفطره صدای شماست كه مردم هنرشناس ايران هرگز آن را نميتواند جايگزين صدای رويايی محمدرضا شجريان كنند و بهترين گواه فالش بودن شما اين كه درطول ٣٠ سال فعاليت حتی يك كنسرت هم اجرا نكرديد .

چون توان اجرای زنده نداريد و تنها با امكانات استوديويی صدای شما قابل پخش است .

آيا تمسخر ايميتاسيون ضعيف شما از استاد ايرج توسط مردم در دهه ٧٠ ويا اجرای افتضاح آثار زيبای تجويدی و خرم را كه پيش تر مردم با صدای دلكش و ... شنيدند كافی نبود؟

چرا راه دور برويم؟ بجای رقابت با شجريان در اثر ربنا آهنگ "خواهم كه بر مويش" و "وصل مشكل شيدا" كه توسط

هم شما و هم شجريان اجرا شده گوش كنيد و از دختر هنرمندتان خانم آوا افتخاری كه نوازنده چيره دست ويلن است قضاوت بخواهيد !

ايرج درحالی كه آثاركلاسيك راديوگلها را اجرا ميكرد بخاطر تكنيك بينظير و رفلكس حنجره اش وقتی برای فيلم های عاميانه ميخواند موردتحسين همگان بود . چرا كه آن تكنيك ناب را از محافل هنری به سفره

دلهای مردم می آورد.

اما شما كمبودهای تكنيكيتان را آنقدر كاست كرديد تا تيراژتان به ٥٠٠٠ نسخه رسيده است

آقاي افتخاری ! همان خواننده كوچه بازاری صداوسيمايی باش و بيش ازين خودت را مسخره خاص و عام نكن !

Wednesday, August 18, 2010

نامه ای به اصلاح طلبان : آیا مرا به رغم همه اختلافاتی که در زمینه های عقیدتی و سیاسی با شما دارم تحمل خواهید کرد ؟

دوستان گرامی ؛
خواهران و برادران هم میهن اصلاح طلبم ؛
با شما سخنی دارم :
یک ایرانی هستم ، دقیقاً مانند شما.
یک ایرانی که بنا به جبر روزگار دیرگاهی نیست که مقیم یک کشور خارجی است . این دوری ، اما ، میهنم ، وطنم ، کشورم و شما عزیزان و خواهران و برادرانم را از خاطرم نبرده است . این را گفتم تا بدانید که در این سالهای هجرت ، همه گاه با خنده هایتان شاد بوده ام و با گریه هایتان گریسته ام ، آخر من هم فرزند همان مام میهنم و آن را بیش از جانم دوست دارم . راستش را بخواهید به گذشته که برمیگردم ، خاطرات چندان بدی از زمان ریاست جمهوری " سید خندان " ندارم و به آن دوران - و به رغم اختلاف نظرهای اساسی که با شما دارم و انتقاد هم ، البته ، به آن دوران کم نیست - غبطه می خورم . یادم می آید صبحها که حتا به قیمت دیر رسیدن به محل کارم هم که شده ، توی صف روزنامه فروشی می ایستادم و جامعه و طوس و عصر آزادگان و نشاط و صبح امروز و سلام و ... را میگرفتم و با ولع می خواندم و از خواندنشان و از دیدن نیمچه آزادی بیانی که داشتیم لذت میبردم و امید را در دل زنده میگرداندم . به هر حال سرنوشت روزگار و داشتن خصمی مشترک ( خصم ایران و عزت انسانی و آزادگی ) ما را به هم نزدیکتر و نزدیکتر کرد تا آنجا که دل نگرانی ها و دغدغه هایم را با شما به درد دل نشسته ام . همینجا لازم است بگویم که صرف نظر از اختلافات شاید عمیق اعتقادی و سیاسی ، همیشه به کسانی چون تاج زاده و رمضان زاده و صفایی فراهانی ( این یکی را از نزدیکتر شاهد کارش بوده ام ) و آرمین ، بدلیل شهامتی در ابراز نظراتشان دارند احترام گذاشته و میگذارم و این افراد را دارای شخصیتی قوی و قابل اعتماد می انگارم . اینها را گفتم که بدانید ، من ، هم شجاعت سرم میشود و هم آزادمردی . و اما سخن من : یک سال و اندی از آغاز جنبش سبز آزادیخواهی و حق طلبانه مردم ایران می گذرد . یکسالی که من آنرا البته در امتداد خیزش تاریخی مردم ایران زمین از زمان عصر مشروطیت می دانم که هرگز باز نایستاده و با جباران و خودکامگان سر آشتی نداشته است و هر از گاهی با قالب و رنگ جدیدی خود را به رخ دیکتاتوران و مستبدین کشانده و خواب آرام را از چشمشان گرفته است . در این یک سال همه ما شاهد صحنه هایی تلخ و دردناک و جانکاه بودیم و داستانهایی از سبعیت قومی ظالم دیدیم و شنیدیم که قبلاً نظیرشان را حتی در کتابها نیز نخوانده بودیم . خود شما عزیزان نیز هم اکنون در حال پرداخت بهای آزادگی و آزادمردی خود هستید و اینور و آنور در گوشه این زندان و در حصار آن تبعید خود خواسته بسر میبرید و فصل مشترک همه مان نیز امیدی است که به فردا داریم . اما ، دراین میان چیزی هست که ما را همیشه از هم جدا میسازد و آنهم چیزی نیست غیر از اعتقادات مذهبی شما و نظری که به انقلاب و تاریخ و بنیانگذار آن دارید ( البته آنچه در قلبتان میگذرد را نمیدانم اما آنچه در ظاهر میبینم حاکی از اختلاف نظر و عقیده وحشتناکی بین ماست ) . بگذارید در یک جمله کوتاه حرفم را بزنم : من به ازادی و دموکراسی و حق انتخاب آزاد مردم اعتقاد دارم . من به اسلام آنگونه که شما اعتقاد دارید ، اعتقاد ندارم . من ، انقلاب اسلامی را ( بر عکس شما ) حاصل یک اشتباه بزرگ تاریخی می دانم و معتقدم کمتر کسی در میان سیل انبوه تظاهرکنندگان سال 57 و مخالفین شاه ، بدنبال حکومت اسلامی و ولایت فقیه و دیکتاتوری نعلین بود و حتی تصور آن را هم میکرد که با دست خود دارد چه موجود وحشتناکی را جایگزین می کند . به بیان ساده تر، کسی انتظار چنین چاه عمیقی را در پس آن چاله نداشت . من موجودی تحت عنوان " حضرت امام " را نه تنها قابل احترام نمیدانم بلکه معتقدم هر آنچه بدبختی که ما و شما امروز می کشیم ناشی از خباثت و خودخواهی همین " حضرت امامی " است که شجره منحوسه ولایت فقیه و دیکتاتوری نعلین را در سرزمین مان کاشت . همان کسی که برخی از شما عکسش را حتا در ماه دیدید .راستی آیا واقعاً دیدید ؟ من با خمینی و طرفداران و دنباله روان او مشکل اساسی دارم و معتقدم پیروی از خمینی و دفاع از آزادی و دموکراسی "جمع اضداد" است و در عالم واقع امکان بروز و ظهور ندارد مگر به مدد هنرپیشگی و ترفندهای سیاسی . من بدنبال آزادی بی دینی و بی دینان هستم و البته در عین حال مشکلی با دینداری شما هم ندارم . من روزه نمیگیرم . من نماز نمیخوانم . من ، اما ، به اعتقادات شخصی و خصوصی همه احترام میگذارم . من از " دین و مذهب رسمی " بدم می آید ! آیا شما به بی دینی و بی خدایی من احترام می گذارید ؟ آیا من اجازه دارم در فردای ایران در مقابل چشمان شما روزه خواری کنم و نگران این نباشم که ممکن است پایه های ایمان تان بلرزد ؟ آیا ما میتوانیم فردا با هم زندگی کنیم و ایران مان را بسازیم ؟

Sunday, August 15, 2010

شادباش به رئیس جمهور موسوی و طرفداران جنبش سبز آزادیخواهی ایران

پیروز انتخابات آزاد در ایران، موسوی است

امشب از شادی در پوست خود نمی گنجم ! از لحظه ای که مصاحبه آقای عبدالله مهتدی رهبر حزب کومله ( حزبی با گرایشات چپگرایانه در منطقه کردستان ایران که سابقه طولانی در مبارزات مسلحانه با رژیم جمهوری اسلامی دارد و جالب اینکه بیشتر این مبارزات در زمان نخست وزیری همین آقای مهندس موسوی نیز انجام شده است ) را در سایت روزآنلاین خوانده ام بر خود می بالم . بر خود می بالم وقتی میبینم بینش سیاسی رهبری و بدنه حزبی که سابقه طولانی در ضدیت با جمهوری اسلامی دارد تا بدانجا رسیده است که با واقع بینی هر چه تمامتر ، بر حقانیت مهندس موسوی در رهبری جنبش سبز آزادیخواهی ایران تأکید می کند و سطح اندیشه حزبی را از یک حزب محلی - با اهداف محدود منطقه ای - به یک حزب ملی ارتقاء می دهد . همین یک جمله ، بتنهایی دریایی از معنا با خود بهمراه دارد . ایرانی بودن و خود را عضوی از بدنه جنبش آزادیخواهی ایران زمین دانستن ، بوی مدنیت می دهد . بوی رشد می دهد . بوی سواد و اندیشه سیاسی می دهد . بوی دوری از خشونت می دهد . نشان از مبارزه مدنی دارد . در زمانه ای که دشمنان آزادی و دموکراسی ایران زمین ، پیروزی خود را در افتراق و چندگانگی هر چه بیشتر نیروهای جبهه مقابلش میبیند چنین اندیشه ای همانند رعد بر سرشان می غرد . همانند پتک بر ستون های ترک خورده کاخ دیکتاتوری آخوندی می کوبد و آن را به لرزش بیش از پیش می اندازد . بیان چنین عبارتی از زبان رهبر یک حزب قومیتی ، بمعنای رشد و آگاهی مبتنی بر مبارزات متمدنانه است . آری ، در بحبوحه ای که دشمنان اتحاد و همبستگی ایرانیان ، بر طبل جدایی طلبی و تجزیه بدنه " مام وطن " میکوبند و اکثر احزاب و گروههای سیاسی ، تنها ساز خود را کوک می کنند و خودخواهانه داعیه دار رهبری مبارزات مردمی هستند و هیچ کسی را غیر از خودشان و پیروانشان نمی بینند و قبول ندارند ، تأکید بر حقانیت مهندس موسوی در رهبری مبارزات آزادیخواهانه ایرانیان - آن هم از طرف یک حزب باسابقه در مبارزه با جمهوری اسلامی - درس ایرانی بودن می دهد . درس مبارزه می دهد و از همه مهمتر درس اتحاد و اتفاق در مقابل دشمن مشترک می دهد . به همگان یادآور می شود که ما را راهی نیست بجز آنکه یکصدا و هم آهنگ در مقابل دیکتاتور بایستیم و نقشه هایش را برای " در هم شکستن مان " نقش بر آب کنیم . باید به هر دو طرف و به خودمان شادباش بگویم . به آقای مهندس موسوی شادباش میگویم که توانسته است با پایمردی روزافزون بر حق انتخاب مردم ، خود را از قالب یک آرمانگرای چپ اسلامی بیرون کشیده و با عینیت بخشیدن به " مردمی بودن " و آزاده بودن ، تمام سختی ها را بجان بخرد و قدمی پا پس نگذارد . به رهبری و کادر سیاسی و طرفداران حزب کومله شادباش میگویم که با پوست اندازی و درس گرفتن از لطمات و تبعات روشهای قدیمی و نخ نماشده مبارزات گذشته ، اینک خود را بعنوان یک حزب پیشرو در جبهه ضد دیکتاتوری مطرح می کنند و در آخر به خودمان و همه مبارزان راه آزادی و اتحاد ایران زمین شادباش میگویم که در زمانه ای بسر میبریم که ایرانی بودن و ایرانی ماندن بر هر اندیشه سیاسی و روش مبارزاتی دیگر برتری دارد . این جمله ، بی شک در تاریخ مبارزات مردم ایران برای رسیدن به عدالت ، آزادی و دموکراسی ( که بزودی محقق خواهد شد ) ماندگار شده و بسان نقطه عطفی در رفتار حزبی و نگرش سیاسی احزاب ، ثبت خواهد شد . با امید به فرار رسیدن هر چه سریعتر روزی که سایراحزاب و گروههای سیاسی نیز از این رفتار متمدنانه حزبی درس گرفته و با رأی و نظر مردم ایران همراهی و همدلی کنند . یاد و خاطره همه شهیدان آزادی که خونشان را در پای درخت آزادی ایران هدیه کردند بخیر. زنده باد آزادی و پاینده باد ایران و ایرانی

Thursday, August 12, 2010

برادر کدیور ، امسال رو دیگه با دقت گوش کن ! بعد نیای بگی مردم جور دیگه شعار می دادن

بقول ظریفی میگفت : فارسی شعار بدین آمریکا هم بفهمه ! امسال جوری شعار بدیم تا اونی که تو آمریکا هم نشسته بشنوه . بدقت و با فصاحت هر چه بیشتر هم شعار بدیم تا بعد نیان شعار مردم رو عوض کنن و بگن " هم غزه ، هم لبنان ، جانم فدای ایران " . آره ، داش محسن ، جناب دکتر کدیور ، با شما هستم ، و با همه اونایی که گوششون سنگینه ، در واقع دلشون سنگینه ! جون مادرت ، جون هر کی دوست داری ، امساله رو بالا غیرتاً به دقت گوش بده ، دقت کن ببین مردم چی میگن ، نیای بعدن شعار مردم رو عوض کنی ، ببین مردم با همه وجودشون این شعار رو فریاد میزنن : " نه " غزه ، " نه " لبنان ، جانم فدای ایران . همین

Wednesday, August 11, 2010

سؤالی که امروز هر خارجی از خودش میپرسد

سوتی پشت سر سوتی ! شاهکار پشت سر شاهکار ! احمدی نژاد این طرف ! معاونش رحیمی آنطرف ! رسایی اینجا ! فاطمه رجبی آنجا ! صدیقی در نماز جمعه ! جنتی در مسجد جمکران ! خلاصه آنچه خوبان همه دارند ، این دولت و طرفداران و سینه چاکانش یک جا دارند ! اینها ، البته تا انجایی که اسباب فرح و شادی و سرگرمی و مسخره بازی باشند ، ملالی نیست . آنها بگویند ما هم میخندیم و به سخره شان میگیریم . اما بدبختی این است که این داستان به همینجا ختم نمیشود . خارجی ها هم میبینند و میشنوند . آنوقت است که قسمت دردناک ماجرا سر باز می کند . آنجا که از خود میپرسند : آیا مردم ایران ، با آن همه سابقه فرهنگی و تاریخی ، واقعاً به چنین آدمهای دیوانه و لمپنی با این طرز تفکر و روش عمل و صحبت کردن و ادبیات رأی داده اند !؟

Sunday, August 8, 2010

در مدح رئیس جمهور محترم جناب آقای دکتر احمدی نژاد : میمون هر چی زشت تر ، رقاص بازی اش بیشتر

در مدح رئیس جمهور محترم جناب آقای دکتر احمدی نژاد : میمون هر چی زشت تر ، رقاص بازی اش بیشتر ! این زیباترین ، مناسب ترین و پرمعناترین جمله ای بود که در مدح ا.ن و شیرینکاری ها و لمپن بازی های اخیرش به ذهنم خطور کرد . چون خودم بسیار به آن خندیدم ، ترجیح دادم شما هم ببینید و تفریحی کرده باشید . ما امروز واقعاً گرفتار عده ای هستیم که نمادشان این بوزینه زشت رو و زشت خوست . همین

Wednesday, August 4, 2010

داستانی از ملا نصرالدین - ملا و خرش

اينم از خر مُلا

يك روز ملا نصر الدين براي تعمير بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختماني را بر پشت الاغ بگذارد و به بالاي پشت بام ببرد. الاغ هم به سختي از پله ها بالا رفت .ملا مصالح ساختماني را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پايين هدايت كرد. ملا نمي دانست كه خر از پله بالا مي رود، ولي به هيچ وجه از پله پايين نمي آيد. هر كاري كرد الاغ از پله پايين نيآمد. ملا الاغ را رها كرد و به خانه آمد . كه استراحت كند. در همين موقع ديد الاغ دارد روي پشت بام بالا و پايين مي پرد . وقتي كه دوباره به پشت بام رفت ، مي خواست الاغ را آرام كند كه ديد الاغ به هيچ وجه آرام نمي شود. برگشت . بعد از مدتي متوجه شد كه سقف اتاق خراب شده و پاهاي الاغ از سقف چوبي آويزان شده، بالاخره الاغ از سقف به زمين افتاد و مرد.

بعد ملا نصر الدين گفت :

لعنت بر من !!! كه نمي دانستم كه اگر خر به جايگاه رفيع و پُست مهمي برسد هم آنجا را خراب مي كند و هم خودش را مي كُشد .

Monday, August 2, 2010

خبری برای جنتی

متن خبر سری : احمدی نژاد میخواد بره با اونی که یک میلیارد پول داده بود تا شما رو براندازی کنن ، بشینه حرف بزنه . جالب اینه که می خواد بشینه مردونه هم حرف بزنه ! نمیدونستی ... بدون ! البته مردونه و غیر مردونه ش هم سر همه تون رو بخوره . فقط خواستم بدونی که دیگه هیشکی دوستت نداره . همین

Saturday, July 31, 2010

عکس - طنز: قبل و بعد از زندان بعضی ها


ابتدا شما را نادیده می گیرند. سپس به شما می خندند، بعد با شما مبارزه می کنند. آنگاه شما پیروز خواهید شد

(ماهاتما گاندي)


عکس - طنز: قبل و بعد از زندان بعضی ها


نکته مهم: با توجه به فیلتر شدن اکثر سایتهای اطلاع رسانی، لطفاً این ایمیل را به دیگران نیز فوروارد کنید. قبل از ارسال کلیه ایمیلهای قبلی را پاک کنید.


نکته: منتظر باشید تا تصویر (تصاویر) بارگذاری شوند. اگر تصاویر را مشاهده نکردنید، در جیمیل دکمه Display Images Bellow را بزنید. اما اگر باز هم ندیدید، ناراحت نباشید، ما همه را برایتان، ضمیمه (attach) ایمیل نیز کرده ایم (بخش انتهایی ایمیل را ببینید).


همه تصاویر به غیر از تصویر اول، مربوط به مقایسه قبل و بعد از زندان در جمهوری اسلامی ایران ایران است. تصویر آخر با بقیه فرق دارد. این تصویر، شهرام امیری را در قبل و بعد از زندانی شدن در آمریکا را نشان می دهد.



میان ماه من با ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است.



403134.jpg



1627924.jpg



2356268.jpg



5840288.jpg



7797454.jpg



7911349.jpg





.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.

.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

3994318.jpg

تا باشه از این زندانی شدن ها !!!


پایان متن

گروه خبری دانشجویی موج سبز



Friday, July 23, 2010

یک کلام ، ختم کلام ! اسلام با آزادی و دموکراسی هیچگونه سازگاری ندارد

خیلی تلاش کردم که بتوانم دلیل عقلی و محکمه پسندی برای رد موضوع فوق پیدا کنم ، نشد که نشد !
به هر کجای دنیا که نگاه کردم دیدم نمیتوانم اثری از همگامی الام و آزادی پیدا کنم .
با نگاهی به بیش از پنجاه کشور اسلامی نتوانستم اثری از یک پیشرفت ماندگار و بومی و غیر وابسته به جهان غرب بیابم .
کارنامه دموکراسی و آزادی و حقوق بشر در تمام کشورهای اسلامی سیاه است .
برای همین ترجیح دادم که به نتیجه گیری برسم . نتیجه این که :
یک کلام ، ختم کلام ! اسلام با آزادی و دموکراسی هیچگونه سازگاری ندارد
پس ،
زنده باد آزادی

Thursday, July 22, 2010

اندر باب قضیه ولی امر مسلمین جهان

می گویند توهین نکن ! بخدا قصد توهین ندارم . فقط برایم بسیار جالب است وقتی می بینم دیوانه ای در این دنیا پیدا شده ( آن هم کی ؟ اوائل قرن بیست و یکم که قرن انقلابات تکنولوژیک و ارتباطات و روابط بین انسان هاست ) که بدون حتا یک نظر خواهی - حداقل از ساکنین کوچه ای که در آن می نشیند - خود را رهبر بلامنازع بیش از یک میلیارد و اندی مسلمان دنیا می داند ، آن هم نه هر رهبری - مثلاً از نوع گاندی و عبدالناصر و غیره - بلکه رهبری که انتظار دارد تو بدون اجازه او حتا انگشت در دماغت نکنی ! تو را صغیر و کم عقل و مفلوک و قاصر از تصمیم گیری می داند و خود را مسلط بر تمام - و حتا خصوصی ترین - شئون زندگی تو می داند . این را من نمیگویم ، به کتاب لغت مراجعه کنید و ببینید معنی دقیق واژه " ولی " چیست . یادتان بیاید آن موقع که در مدرسه بودیم ( برای خود من اتفاق افتاده ، برای شما را نمیدانم ) ناظم مدرسه می آمد و مثلاً میگفت فردا با ولی ات بیا ! یعنی با بزرگترت بیا و این هم یعنی هر کاری که داریم ابداً به تو مربوط نیست و تو بتنهایی نمیتوانی در مورد آن حتا حرف بزنی پس بهتر است کسی بیاید که بفهمد ! به همین راحتی . حالا این آقای خامنه ای به همه مسلمانان دنیا به همین چشم نگاه می کند . آخر خودتان قضاوت کنید ، توهینی از این هم بالاتر می شود که به آدم بگویند اولاً تو نمیفهمی ! و ثانیاً حالا که نمیفهمی ولی امرت و بزرگترت و تصمیم گیرت از قضا همین جناب مستطاب خامنه ای است ! انصافاً بدتر از این هم میتوان به کسی توهین کرد !؟ این جاست که من میگویم کسی که خامنه ای را بعنوان ولی امرش ( هر کس میخواهد باشد ) قبول داشته باشد بدترین توهین را خودش به خودش کرده است و دیگر نیازی به توهین مجدد ندارد چون یا معنای توهین را نمیفهمد یا کارش از توهین گذشته است ! همین

Sunday, July 18, 2010

براستی چه کسانی از انفجار تروریستی زاهدان بهره می برند ؟

دو روز پیش در نوشتاری این احتمال را مطرح کردم که امکان دارد دستگاه مخوف اطلاعاتی رژیم در داخل بدنه گروهک جندالله نفوذ کرده و اهداف خود را به نام آنان به انجام می رساند . البته هنوز برای رد این احتمال - همچنانکه برای اثباتش - ادله محکمه پسندی در دست نیست اما هر چه زمان بیشتر میگذرد و تبعات ناشی از این انفجار بیشتر و بیشتر رخ می نماید ، بر فرضیه خود بیشتر پافشاری میکنم . ضرب المثل معروف را همه شنیده ایم که : تفرقه بینداز و حکومت کن ! خبرهای جدید حاکی از این است که به منظور انتقام گیری از آنچه در مقابل مسجد جامع زاهدان و در شب ولادت امامان شیعه اتفاق افتاد ، جمعی از تندروان مذهبی اقدام به حمله به مراکز اهل تسنن و به آتش کشیدن اموال و مکان های ایشان کرده اند . برای لحظه ای خود را در جایگاه سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی و دولت کودتایی و شخص رهبری که دامنشان هر روز آلوده تر میشود بگذاریم . آیا این شرایط ایده آل نیست ؟ آیا بهترین فرصت برای تحت پوشش قرار دادن اخبار مربوط به اعتصاب بازار و رسوایی بیش از پیش داستان سر هم بندی شده ی شهرام امیری نیست ؟ آیا بهتر از این میتوان اخبار مربوط به جنبش اعتراضی مردم ایران ، درخواست استیضاح خامنه ای ، دعوای مجلس انتصابی و دولت و گند کاری های سپاه و خلاصه تمام نابسامانی های موجود در مرکز را در هاله ای از شرایط امنیتی و جنگی و اختلافات فرقه ای و دود و خون و کشتار قرار داد ؟ انصاف بدهیم که در طول سی و یک سال گذشته جمهوری اسلامی اگر از هر حیث پسرفت داشته باشد از لحاظ مسائل امنیتی و اطلاعاتی پیشرفت قابل ملاحظه ای داشته است و قبلاً هم ثابت شده که این رژیم برای بقای وجود منحوس خود از هیچ اقدامی فروگذار نمی کند . البته هنوز هم برای قضاوت زود است و باید امیدوار بود که هر چه زودتر با شکستن کاسه ی هزار ترک خورده جمهوری اسلامی به این فجایع پایان داده شده و پرده از روی این اسرار و هزاران نظیر آن برداشته شود . این ها را گفتم که به همه مان یادآوری کنم که تاریخ مصرف جمهوری اسلامی سال هاست که به سر آمده و تنها تلنگری می خواهد تا شیشه عمرش بر سنگ سرنوشت اصابت و هفتاد هزار تکه شود . به امید آن روز و بامید فردایی بهتر از امروز در ایران آزاد

Tuesday, July 13, 2010

پرسشی برای آی کیو های نابغه جمهوری اسلامی در پی اخبار جدید شهرام خان امیری

بعد از مصاحبه ها و فیلم های متعدد ارسالی از جانب شهرام امیری که در قلب خاک شیطان بزرگ اسیر و عبیر است و هی هم " شل کن و سفت کن " در می آورد و یک روز می گوید آزاد است و فردا می آید و می گوید که از چنگال سربازان گمنام شیطان ( سی آی ای ) فرار کرده و زرتی به یک لپ تاپ و ارتباط اینترنتی دسترسی پیدا کرده و دارد برای آقا و اربابش دمی تکان می دهد ، نهایتاً دیدیم که وزیر امور خارجه آمریکا آمد و اعلام کرد که این جناب قالتاق خان ، خودش آمده و اصلاً از اول هم آزاد بوده و تازه باید دیروز برمیگشت ولی دلش نیامد که این هوای آلوده و کثیف آمریکا را رها کند و زودتر بیاید .
حال ، بعد از این همه دلقک بازی میخواهم پرسشی از حاکمان ام القرای جهان اسلام و مدینه فاضله جهان بشری بپرسم :
آیا سه آمریکایی اسیر در دست باکفایت سربازان گمنام و بی نام و ...نام امام زمان در ایران ، این امکان را دارند که حد اقل یک نوار صوتی تهیه کنند و به خانواده و مردم کشور و سران حکومتشان اعلام کنند که در بهشت موعود بسر میبرند و ملالی جز دوری ایشان ندارند و بسیار هم بهشان دارد خوش میگذرد ؟

Friday, May 21, 2010

به این دلیل منطقی ایران حاضر به حل شدن بحران هسته ای نیست

پرسشی دارم : فرض کنید بحران هسته ای ایران ( که برای ادامه حیات رژیم خیلی هم لازم نیست ) ، همین امروز و به هرکیفیتی که ایران میخواهد حل شود ، می دانید چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ تمام دنیا بر روی موضوع حقوق بشر و اعدام و کشتار ایرانیان متمرکز خواهد شد و هیچ دولت خارجی ار ترس افکار عمومی ، جرأت کنار آمدن و معامله با چنین رژیمی را نخواهد داشت و این - بدون توجه به آنچه هم اکنون در داخل میگذرد - یعنی پایان عمر رژیم جمهوری اسلامی !
زنده باد آزادی

Monday, March 15, 2010

صبر و استقامت تا بهار آزادی

تکلیف بر همگان روشن شد .
سال 89 را با صبر و استقامت و با
امید به آزادی شروع خواهیم کرد و مزد صبر و استقامتمان را خیلی زود خواهیم گرفت .
خامنه ای هم هر چی دلش میخواد بگه . کو گوش شنوا !
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Sunday, March 14, 2010

چهارشنبه سوری غیر شرعی را با شکوه هر چه تمامتر برگزار می کنیم

شما رو نمیدونم اما از خودم بگم که از وقتی فهمیدم چهارشنبه سوری غیر شرعی شده به طرز وحشتناکی مشتاق شدم که مرتکب این کار غیر شرعی بشم .
دوست دارم سینه به سینه و چشم در چشم در مقابل شرع بایستم و فریاد بزنم که حالم داره ازش به هم میخوره !
هم از خودش و هم از همه متولیان رنگارنگ و دروغگو و فاسدش که مملکت عزیز من رو به این روز انداختن .
میخوام این جناب شرع با تمام قوا بیاد جلو تا بهش حالی کنم که نسل من ، نسل عقلانیت و آگاهی و دانشه نه شرع و مکر و اسطرلاب و فتوی و این چرندیات !
زنده باد دانش و آگاهی .
زنده باد نور حقیقت .
زنده باد آزادی پاینده باد ایران آزاد

Sunday, February 14, 2010

این 12 نفر طرفدار هر رژیمی باشند ، آن رژیم محکوم به شکست و فناست

واقعاٌ مایه آبروریزی است . نه !؟ بیایید برای لحظاتی فرض کنیم که اصلن چیزی به نام " جنبش سبز " هرگز وجود نداشته است - یادتان باشد این فقط یک فرض است .
لیست زیر ، حاوی تک ستاره های لشکر ذوب شدگان در ولایت " علی آقا " است . من فقط اسامی را لیست می کنم و شما به سلیقه خودتان وجه بارز شخصیتی هر کدام از این افراد را در ذهن خودتان مجسم کنید ( از جمله دزد ، قاتل ، ابله ، فاسد و ... ) . ببینید واقعاٌ رهبر حکومتی که گل سر سبد طرفدارانش این جانورات باشند ، چه عاقبتی خواهد داشت و سرانجام حکومتش چه خواهد شد ؟ و اینک لیست :
1 - محمود احمدی نژاد
2 - روح الله حسینیان
3 - حسین شریعتمداری
4 - سعید مرتضوی
5 - محمد جواد لاریجانی
6 - جعفر شجونی
7 - مهدی کلهر
8 - محمد رضا نقدی
9 - احمدرضا رادان
10 - مصطفی پورمحمدی
11 - فاطمه رجبی
12 - صادق محصولی
- کردان هم بود که رفت !
تا همین جا بس است . میدانم از این نوع آدمها کم نیستند و میتوان یک لیست چندصد نفره ایجاد کرد ، اما اعتقاد دارم تنها وجود همین 12 تفنگدار بس است تا پدر صاحب بچه و آبروی هر رژیم و رهبری را ببرند و بر زمین بنشانند .
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Monday, February 8, 2010

یاد سریال دایی جان ناپلئون بخیر

کسانی که سریال دایی جان ناپلئون را دیده اند حتمن یادشان می اید که پروز صیاد در نقش شازده اسدالله میرزا یک نقل قولی داشت از یک همسایه هندی که به مرحوم اسماعیل داورفر در نقش دوستعلی خان ( دوستعلی خره ) متلک می انداخت که دوستعلی " بهوت افسرده ها هه " یعنی دوستعلی دیگه حال و احوالی نداره . دیگه نفسش در نمی آد ... به هر حال بنظرم اومد این تعبیر در مورد این روزهای جمهوری اسلامی و دیکتاتور و کودتاچی های بر مسند قدرت نشسته اش بسیار مصداق دارد . اینان عین آدم مشرف به موت و در حال احتضار هستند . اندکی صبر ... سحر نزدیک است . پیش بسوی 22 بهمن

Thursday, January 28, 2010

تمام زندان هایتان را پر خواهیم کرد ! ما بیشماریم

با اعدام ناگهانی دو نفر از مبارزان راه آزادی ایران زمین که به جرم اعتراض به کودتای انتخاباتی ( البته به ادعای رژیم ) انجام شد ، رژیم جمهوری اسلامی رسماٌ دست به آدمکشی و قتل زد . تاکنون همه قتل ها را به گردن این و آن و گاه به گردن خود مقتول می انداخت و در چند مورد حتا اقدام به دزدیدن هویت شهدا نموده و آنها را در شمار بسیجی ها آورد . اما اینبار نمیتواند بگوید این دو جوان بیگناه - که حتا از پیش از انتخابات در زنجیر اسارت بودند - را خود مردم یا مثلاٌ طرفداران آقای موسوی کشته اند ! این دو قتل را میتوان بعنوان نقطه عطف جدیدی در روند حوادث پس از کودتای انتخاباتی بشمار آورد . ظاهراٌ این اقایان جدی جدی خود را رفتنی حساب کرده اند که تا به این حد خشونت پیشه کرده اند . این اعدامها چیزی نیست مگر ترس بیش از پیش رژیم از آنچه قرار است در روز بیست و دوم بهمن اتفاق بیفتد . لازم است یک بار دیگر به دیکتاتور و اراذل و اوباشش گوشزد کنیم که : ما زندان هایتان را پر خواهیم کرد ، آنقدر که مجبور شوید ما را به خانه هایتان ببرید و ما واقعاٌ بیشماریم . یاد یک ضرب المثل افتادم که : سگی که بگیر باشد و نترسد هرگز واق واق نمی کند آقای خامنه ای ! شما همین طور به واق واق کردن ادامه بده !
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران

Tuesday, January 26, 2010

یک پیشنهاد در مورد طرز برخورد با ذرت پراکنی جواد لاریجانی

در خبرها آمده است که محمد جواد لاریجانی، اخیراٌ در نشست جامعه اسلامی مهندسین از باراک اوباما با عبارت زشت و شرم آور " کاکا سیاه " یاد کرده است. با توجه با اینکه این شخص فارغ التحصیل دانشگاه معتبر " برکلی " آمریکا می باشد، پیشنهاد می کنم که طی یک اقدام کاملاٌ یکدست و هماهنگ توسط ایرانیان، بخصوص جامعه دانشگاهی، توماری خطاب به مسئولین این دانشگاه ارسال و طی آن ضمن اعلام خبر و همچنین درخواست پوزش از مردم آمریکایی بدلیل بی احترامی آشکار و اظهارات نژادپرستانه جواد لاریجانی ،از ایشان بخواهند که این شخص را در لیست اشخاص منفور دانشگاه قرار داده و از او اعلام برائت کنند. این اقدام می تواند نشان دهنده اوج رشد و بلوغ ایرانیان باشد و اعتباری دوچندان برای جنبش سبز به ارمغان بیاورد .
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران