یکصد و سه سال از صدور فرمان مشروطیت میگذرد ، اما هرگز " ایرانی بودن " تا به این پایه که امروز هست ، افتخار آمیز نبوده است
دیگر می توانی با افتخار سرت را بالا بگیری ، سینه ات را ستبر کنی و با صدای بلند فریاد بزنی که ایرانی هستی ، کاری که سالها بود انجام می دادیم ولی وقتی با خویشتن خویش تنها می شدیم ، چیزی در اعماق وجودمان آزارمان می داد . عذاب وجدان می گرفتیم و با خود می گفتیم که واقعاٌ این ایرانی بودن کجایش افتخار دارد و هراز و یک فحش و فضیحت نثار بخت بد و طالع نحسمان میکردیم . اینک اما ورق برگشته است و انگار همه چیز همانی شده که باید می بود . دیگر دل و جرأت پیدا کرده ایم . دیگر فریادمان را نمی اندیشیم ، بلکه بر عکس ، افکارمان را داد می زنیم . بغض های در گلو فرو خفته مان را بعد از - انگار - قرن ها با صدای بلند بیرون می ریزیم . تمدن مان را به رخ همه جهان می کشیم و سرهای مان را - از همه مهمتر - بالا میگیریم . از ورای قرن ها بازگشته ایم و صندلی گم شده و اشغال گشته مان را می جوییم . آری به همه جهان فهماندیم که ما عرب ( بمعنای ساکن کشورهای عربی ) نیستیم و ایران هم کشور عربی نیست. به همه یادآوری نمودیم که قدرت جایی نیست مگر در قدم ، بازو ، گلو و از همه مهمتر اندیشه مردم که ما باشیم .
آری براستی ما دیگر " مردم " شدیم . استوار و پایدار . قدرتمند و توانا . و نشان دادیم که چه ضعیف است هر آنکس که با مردم درافتد . براستی چه دارد ؟ حتا از پخش تصاویر تظاهراتی که خودشان بانی و دعوت کننده اش بوده اند قاصرند . میفهمید ؟ قاصرند . یعنی ناتوانند . یعنی دستشان کوتاه شده است . به همین راحتی . به هزار و یک نیرنگ و خدعه دست می یازند تا مگر دلیل موجهی برای عدم پخش بازی فوتبال سوار کنند ! این تازه ابتدای کار است . با بازی های بعدی چه می کنند ؟ با مدرسه و دانشگاه چه می کنند ؟ با محرم و سیزده ابان و دهه فجر و بیست و دوی بهمن چه می کنند ؟ با سفرهای استانی شان چه می کنند ؟ با تظاهرات چند ده هزار نفری ایرانیان در نیویورک چه می کنند ؟ مگر میتوان در صحن علنی مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد در حالی که ده ها - و شاید هم صدها - هزار نفر در پشت همان در می خواهند که تو نباشی ؟ همه اینها را گفتم و صدها و هزارها نگفته گذاشتم که بگویم دیگر جمهوری اسلامی ایران وجود خارجی ندارد و هر چه هست تنها و تنها " ایران " است و بس .
آه ایران چه شیرین است بر زبان آوردنت
آه ایران چه افتخارآمیز است خود را فرزند تو خواندن
و آه ایران چه سربلندی امروز ، آنقدر که همه فرزندان راستین ات را جان تازه بخشیده است
پاینده باشی ای مام میهن
دیگر می توانی با افتخار سرت را بالا بگیری ، سینه ات را ستبر کنی و با صدای بلند فریاد بزنی که ایرانی هستی ، کاری که سالها بود انجام می دادیم ولی وقتی با خویشتن خویش تنها می شدیم ، چیزی در اعماق وجودمان آزارمان می داد . عذاب وجدان می گرفتیم و با خود می گفتیم که واقعاٌ این ایرانی بودن کجایش افتخار دارد و هراز و یک فحش و فضیحت نثار بخت بد و طالع نحسمان میکردیم . اینک اما ورق برگشته است و انگار همه چیز همانی شده که باید می بود . دیگر دل و جرأت پیدا کرده ایم . دیگر فریادمان را نمی اندیشیم ، بلکه بر عکس ، افکارمان را داد می زنیم . بغض های در گلو فرو خفته مان را بعد از - انگار - قرن ها با صدای بلند بیرون می ریزیم . تمدن مان را به رخ همه جهان می کشیم و سرهای مان را - از همه مهمتر - بالا میگیریم . از ورای قرن ها بازگشته ایم و صندلی گم شده و اشغال گشته مان را می جوییم . آری به همه جهان فهماندیم که ما عرب ( بمعنای ساکن کشورهای عربی ) نیستیم و ایران هم کشور عربی نیست. به همه یادآوری نمودیم که قدرت جایی نیست مگر در قدم ، بازو ، گلو و از همه مهمتر اندیشه مردم که ما باشیم .
آری براستی ما دیگر " مردم " شدیم . استوار و پایدار . قدرتمند و توانا . و نشان دادیم که چه ضعیف است هر آنکس که با مردم درافتد . براستی چه دارد ؟ حتا از پخش تصاویر تظاهراتی که خودشان بانی و دعوت کننده اش بوده اند قاصرند . میفهمید ؟ قاصرند . یعنی ناتوانند . یعنی دستشان کوتاه شده است . به همین راحتی . به هزار و یک نیرنگ و خدعه دست می یازند تا مگر دلیل موجهی برای عدم پخش بازی فوتبال سوار کنند ! این تازه ابتدای کار است . با بازی های بعدی چه می کنند ؟ با مدرسه و دانشگاه چه می کنند ؟ با محرم و سیزده ابان و دهه فجر و بیست و دوی بهمن چه می کنند ؟ با سفرهای استانی شان چه می کنند ؟ با تظاهرات چند ده هزار نفری ایرانیان در نیویورک چه می کنند ؟ مگر میتوان در صحن علنی مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد در حالی که ده ها - و شاید هم صدها - هزار نفر در پشت همان در می خواهند که تو نباشی ؟ همه اینها را گفتم و صدها و هزارها نگفته گذاشتم که بگویم دیگر جمهوری اسلامی ایران وجود خارجی ندارد و هر چه هست تنها و تنها " ایران " است و بس .
آه ایران چه شیرین است بر زبان آوردنت
آه ایران چه افتخارآمیز است خود را فرزند تو خواندن
و آه ایران چه سربلندی امروز ، آنقدر که همه فرزندان راستین ات را جان تازه بخشیده است
پاینده باشی ای مام میهن
No comments:
Post a Comment